یادتان هست من یک رمان نوشتم؟ سپس به کمک شما دوستان نام زیبایی برای آن انتخاب کردم و مجوز نشر آن را گرفتم. به خاطر نوسانات شدید ارز و با سه برابر شدن قیمت همه چیز، پروژهام ناکام ماند؛ اما خیال ندارم تسلیم بشوم. انشاالله امید به خدا خیال دارم بزودی کتاب را چاپ کنم. راستی الان دارم دومین رمان خود را مینویسم، بعداً درباره آن خواهم نوشت، الان روی انتشار رمان اول متمرکز باشیم.
دلم میخواهد جشن رونمایی کتاب برگزار کنم. مثل خارجیها، در یک جای دنج و آرام، دور هم جمع شویم، من چند صفحه از کتاب را بخوانم و سپس امضا کنم. خیلی دوست دارم چنین کاری انجام بدهم.
وقتی ما بچه بودیم، هر شب خانم عاطفی روی مبل راحتی می نشست و برای ما قصه میخواند. من عاشق خانم عاطفی بودم. هر شب از روی تلویزیون صورت او را میبوسیدم. دلم میخواهد مثل خانم عاطفی روی مبل بنشینم و برای شما بخوانم.
کتاب «زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست...» کتابی عاشقانه است. من دوستش دارم. در هنگام نوشتن آن گریستم، خندیدم و در دنیای خیال شادمانه گردش کردم. امیدوارم شما هم از مطالعه آن لذت ببرید.
حالا یک مشکل بزرگ دارم:
کجا این مراسم رونمایی کتاب را برگزار کنم؟ جایی که دنج باشد، آرام باشد، خودمانی باشد؟ در این روزهای سرد زمستان، گرم و نرم باشد؟
در ممالک مترقی، کتابفروشی ها چنین مکانی را تعبیه کردهاند، چون با دعوت نویسنده، جمعی را به کتابفروشی میکشانند. کتابفروشی های بزرگ تهران، فقط با شرکتهای پخش کار میکنند. من و نویسندههایی مثل من که با هزینه شخصی کتابمان را چاپ میکنیم، در بازی کتابفروشی های بزرگ تهران، جایی ندارند. کتابفروشی های کوچک، کتابها را روی هم تلنبار کردهاند و جای راه رفتن و نفس کشیدن ندارند، چه رسد به برگزاری مراسم رونمایی کتاب. به فکر کافی شاپ یا چیزی شبیه به این هستم.
نظر شما چیست؟ چه پیشنهادی دارید؟ ممکن است مرا راهنمایی کنید؟