دوست عزیز و دوست داشتنی من
آیا دوست داری خاطره‌های شیرین و الهام بخش خود را برای ما تعریف کنی؟
ما که خیلی دوست داریم داستان شیرین آشنایی با همسر، ایجاد یک کسب و کار پرسود، شفای بیماری و یا هر خاطره الهام بخش تو را بخوانیم. شما می توانید خاطره خود را به آدرس زیر ایمیل کنید: gisgolabetoon0@gmail.com
لطفا در موضوع ایمیل بنویسید
: «خاطره الهام بخش »

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
نوشته های زیبای شما
1390/08/20 00:00

چگونه ترس از آب را دور ریختم؟


این دوست عزیز ما، دچار فوبیا نسبت به آب بوده است. فوبیا یعنی ترسی شدید و غیر منظقی از چیزی، به نحوی که آدم را از انجام کاری یا کارهایی عاجز و ناتوان کند. خواهر عزیزمان، بدون روانکاوی، هیپنوتراپی ووو فوبیای خود را ظرف چند دقیقه برطرف کرده است.

چرا؟ چون انگیزه ای بسیار قوی داشته است: پرورش کودکانی شجاع و سالم. اصلا چرا من این دارم داستان را تعریف می کنم. بیایید داستان را از زبان خودش بخوانید:

 

سلام به گیسوی عزیز از من خواسته ایی داشتی به دیده منت در برابر راهنمایی های شما این خواسته ناچیزی است داستان من و ترس از اب برمیگرده به سال ها پیش زمانی که خواستم توی اب استخر راه برم وشنا بلد نبودم تعادلم رو از دست دادم و وافتادم چند بار خواستم بلند شم ولی نتونستم دیدم تو عمق یک متری هی اب میخورم و ترسیدم که خفه بشم وقتی تعادلم رو حفظ کردم ونفسم جا اومد ترس همه جامو گرفت شاید خیلی ها براشون مهم نباشه و یه چیز عادی باشه ولی من وحشت کردم از اب بیرون اومدم ،اون قضیه رو رو این حساب گذاشتم که چون شنا بلد نبودم این اتفاق افتاده تا اینکه ماه پیش تصمیم گرفتم برم وهمراه دخترم شنا یاد بگیرم از دخترم به خاطر اموزش غلط شنا تو مدرسه مثل من از اب میترسید حتی وقتی فهمید اسمش رو کلاس شنا نوشتم خیلی گریه کرد که کلاس نمیاد من هم هی دلداری میدادم نه ایندفعه زود یاد میگیری فرق داره غافل از اینکه بعدها خودم به دلداری اختیاج پیدا میکنم. القصه، جلسه اول شروع شد اروم رفتم تو اب ولی ناخواسته وحشت داشتم انگار حس میکردم اب دیو خفته ایی که هر ان منتظره زیر پاهامو خالی کنه و منو بکشه تو وجودششیطان داشت به قلبم فشار می اورد این فشار رو رو این حساب گذاشتم که شاید به خاطر مشکل کوچک قلبی ام هستش ،تا اینکه باز تعادلم به هم خورد دوباره وحشت کردم این ترس تو من بود ومنو ناراحت میکرد از اون ور واقعا دوست داشتم شنا یاد بگیرم و از اون ور میترسیدم ،شبای جلسه اموزش خوابم نمیبرد مثل بچه ها دوست داشتم گریه کنم و به کلاسمو ادامه ندم ،به شوهرم گفتم من دیگه نمیخوام کلاس برم کابوس اب شب ها هم منو ول نمیکنه شوهرم گفت :هرجور دوست داری ولی به خاطر بچه ها این کار رو نکن چون کافیه تو جا خالی کنی و بچه ها بفهمن اون وقت اونها هم یاد میگرن تا از چیزی ترسیدن فرار کنند.واقعا درست میگفت ولی چی کار میتونستم بکنم ،ببخشید پرچونگی میکنم ولی واقعا میخوام بدونین مستاصل شده بودم ،روی این همه ترس خجالت هم اضافه شده بود چون مربی رو عصبی کرده بودم ترسم نمیذاشت چیزی یاد بگیرم همش با اب در جدال بودم و تو چشمای بعضی مربی های دیگه تمسخر رو هم میدیدم اگرچه غلبه به ترسم برام خیلی مهم تر از نگاهای دیگران بود.به قول مادر شوهرم همه چیز علاج داره جز مرگ ولی علاج این همه ترس بی مورد من چی بود،گاهی فقط باید یه نوری مثل جرقه تو وجود ادم بزنه تا تو تاریکی چنگ بزنی بهش و ناامید خودت رو نجات بدی ،من هم ناخود اگاه یاد ثبت هدف افتادم پیش خودم گفتم من این خواستم رو مثل هدف ثبت میکنم ضرر که نمیکنم بگذار حالا چند نفر هم دور هم به من بخندن و شاد بشن ،هدفم رو که به پایان رسوندن دوره اموزشم رو بود با تاریخ ثبت کردم ،اصلا باورش برام مشکل بود اولین جلسه بعد ثبت هدفم با بسم الله رفتم تو نزدیک اب که شدم گفتم من ثبت کردم که دیگه نترسم خدایا به من کمک کن ،گیسوی عزیزم برای من انرژی مثبت بفرست پاهامو که تو اب گذاشتم حس کردم اب رو دوست دارم حس کردم یه دوست پاک و مهربونیه که میگه بیا من بهت ارامش میدم فرشتهو واقعا این معجزه بود دوست داشتم از شعف گریه کنم،نمیگم جلسات بعد با مشکل روبرو نشدم ولی بدون واهمه و استرس مشکلات رو حل کردم انقدر تغییر کرده بودم که انرژی من باعث شد که دخترم هم دیگه نترسه و مربی تو جلسه اخر انقدر براش عجیب بود که اعتراف کرد اصلا با توجه به جلسات اولیه فکر نمیکرده ما انقدر پیشرفت کنیم و خودش گفت:تو جلسات اول شرایط مارو به سر مربی ها گفته و اون گفته فقط تو کم عمق کرال پشت تمرین کنیم مربی میگفت کاش سر مربی ها اون روز تو استخر بود و میدید چقدر ما پیشرفت کردیم .من نمیگم الان غریق نجات شدم ولی تو کم عمق خوب شنا میکنم و تو عمیق هم مربی کنارم باشه خوب شنا میکنم.خیلی وقت ها چاره مشکل کنارمونه فقط واقعا باید بخواهی که پیداش کنی و اگه میخوای خواسته ات رو ثبت کنی واقعا بخواهی به اون هدف برسی یعنی برات مهم باشه حتی اگه برای دیگران چیز پیش پا افتاده ایه ، شرایط عوض نمیشه ترس ترسه بدی بدیه پس باید ادم خودش رو عوض کنه بهتر راهنمایی های مفید دیگران رو هم اویزه گوش کنیم من هم از گیسوی عزیز ممنونم که ما را راهنمایی میکند بی جیره و مواجب. از مربی شنا هم ممنون که هیچوقت من رو تو اب پرت نکرد کاری که خیلی مربی های شنا میکنن خیلی وقت ها شیرجه زدن تو مشکل اون رو حل نمیکنه باید به خودت ومشکل فرصت بدی .
خبرهای خوبی از ما به تو گیسوی عزیز میرسه ما هم دعا میکنیم خبر های خوب از تو به ما برسه .ممنون و سپاس معلم عزیزمگل.(قصه ابی و اب )

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

فرشته

سلام من تازه رفتم کلاس شنا دوچرخه و کرال پشت رو خیلی خوب میرم فقط شیرجه میترسم بزنم وقتی می‌خوام شیرجه بزنم پاهام قفل میشه شب‌های بعد کلاس تا صبح خوابم نمیبره و می‌خوام گریه کنم از یه طرفم خجالت میکشم ولی از یه طرفم دوست دارم یاد بگیرم دیگه نمی‌دونم چکار کنم موندم

پاسخ
گیس گلابتون

مشاوره بگیرین. روش های موثری برای از بین بردن فوبیا وجود داره.

پاسخ
نجمه

تبريك ميگم خواهرم..كار بزرگي كردي..تو كتاب بريدا خوندم ايمان مثل يه شب تاريكه..از جزئيات چگونگي حل مشكلت آگاه نيستي اما خودت را ميسپاري بهش و...صبح طلوع ميكند

پاسخ
ابی چون اسمان

ممنون دوست عزیزخجالت

پاسخ
ددددد

سلام من از شیرجه میترسم راه کاری دارین

پاسخ
گیس گلابتون

متشکرم. به طور کلی برای برطرف کردن فوبیا، ابتدا موقعیت را در ذهن تجسم می کنید و ترس را حس و مدیریت می کنید. بعد در فیلم تماشا می کنید، بعد کنار استخر می نشینید و بقیه را تماشا می کنید. وقتی احساس کردین میتونین ترس را مدیریت کنین، خودتان اقدام می کنین. مدیریت کردن عواطف منفی مثل ترس، مراحلی داره که در این کامنت نمیگنجه. بعضی افراد میتونن خودشون این مراحل رو طی کنن، بعضی دیگر باید به درمانگر مراجعه کنن.

پاسخ
mahya gol

منم هیشه نسبت به استخر حس خفه شدگی دارم. ولی دیگه می خوام حتما کلاس شنا برم . ممنون از خاطه تون لبخند

پاسخ
ابی چون اسمان

ممنون گیسو جان ما لایق این همه تعریف نبودیمخجالت

پاسخ
zara1362

خوش به حالت عزیزم. من هم این ترس از دوران کودکی تا الان که 31 سالمه باهام مونده. نمیدونم چطور حلش کنم در حالیکه عاشق شنا کردن هستم. تلاش هم زیاد کردم ،‌تا حدودی هم پیش رفتم،‌اما زمانیکه اون تصویر پس زمینه ذهنم دوباره میاد،‌یهو همه چیز به هم میریزه. همین امروز صبح داشتم فکر میکردم اگر روزی تمام بدنم آتیش بگیره و در حال دویدن باشم،‌به هیچ عنوان حاضر نیستم توی یه استخر آب بپرم...ناراحت

پاسخ
ابی چون اسمان

شما دوست عزیز باید پیش مشاور برید چون مشکل شما ریشه در کودکی شما دارد وعمیق تر است موفق باشید.

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه