دوست عزیز و دوست داشتنی من
آیا دوست داری خاطره‌های شیرین و الهام بخش خود را برای ما تعریف کنی؟
ما که خیلی دوست داریم داستان شیرین آشنایی با همسر، ایجاد یک کسب و کار پرسود، شفای بیماری و یا هر خاطره الهام بخش تو را بخوانیم. شما می توانید خاطره خود را به آدرس زیر ایمیل کنید: gisgolabetoon0@gmail.com
لطفا در موضوع ایمیل بنویسید
: «خاطره الهام بخش »

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
نوشته های زیبای شما
1390/08/20 00:00

من اکنون عاشق زندگی هستم

به نام یزدان پاک

 

من اکنون عاشق زندگی هستم

 

سه سال از ازدواجم و یک سال از مادر شدنم می گذشت.وقتی برای خودم نداشتم...احساس می کر دم بر زندگیم کنترلی ندارم .احساس می کردم محدود هستم .خواسته ها و انتظارات زیادی از شوهرم داشتم و اگر نمی توانست برآورده کند ناراحت می شدم و لج می کردم.هیچ هفته ای بدون گریه و پیش نیاوردن بحث جدایی و فکر کردن به آن برای من نمی گذشت.خیلی مستاصل بودم...احساس میکردم مفلوکم و راه پس و پیش ندارم...و از همه چیز به خصوص زندگیم و شوهرم انتقاد می کردم و هیچ چیز برایم لذت بخش نبود...دلم برای خودم برای پسرم و برای پدر و مادرم می سوخت.

 

تا اینکه در اوج ناراحتی در روزی که روی دلم کوهی از غم بود کتاب راز نوشته راندا برن  را از یکی از نازنین دوستان امانت گرفتم و خواندم.هربار که جمله ای یا صفحه ای میخواندم بیشتر متوجه می شدم که تمام شرایط را خودم به زندگیم کشانده بودم و با هر جمله ای نور امید بیشتر و بیشتر در دلم زنده  میشد...به خصوص که دیدم نوشته بود زندگی شما حاصل باورها و احساسات خودتان است.

من درون ناآرامی داشتم در نتیجه در بیرون هم آرامش نداشتم ،من به زندگی و شوهرم عشق نمی دادم و در نتیجه عشق نمی گرفتم...من باورهای محدود کننده ای برای خودم از زندگی ساخته بودم که مثل غل و زنجیر پر و بال مرا بسته بودند و به من امکان پرواز نمی دادند...

 

دوبار کتاب را خواندم و خلاصه ای از آن را برای خودم نوشتم .لیستی از تمامی مواردی که بابت آنها شکرگزار بودم تهیه کردم و از آن روز به بعد مرتب داستان زندگیم را به گونه ای دیگر برای خودم تعریف می کردم با این شروع: من .........(نامم را میگفتم) انسانی تمام عیار، عالی ، قدرتمند ، قوی ،دوست داشتنی ، همدل ،هماهنگ ، و شاد هستم و بقیه داستان را آنگونه که می خواستم باشد نه آنگونه که بود برای خودم تعریف میکردم. با وجود اینکه نمیدانستم این کتاب تا چه حد درست است اما به خاطر امید و حس خوبی که گرفته بودم تلاش میکردم به توصیه های آن عمل کنم و برانجامشان مداومت داشته باشم...

 

انتقاد و سرزنش شوهرم را کنار گذاشتم و آرامشم در زندگی بیشتر شده بود و آرام تر بودم. و مدام درباره چیز های خوبی که داشتم یا چیزهایی که دلم می خواست داشته باشم فکر میکردم تا جایی که گاهی از شوق خوابم نمی برد. فصل تازه زندگی من اینگونه شروع شد. شوهرم بارها با دیدن لبخند روی لب هایم و آرامشم متعجب می شد و می گفت تو چقدر تغییر کرده ای!!!

 

نام کتاب دیگری از همان نویسنده را به برادرم که به سفر می رفت دادم (چون من در شهر کوچکی زندگی میکنم و این کتاب ها اینجا پیدا نمی شود) و بلافاصله پس از اینکه به دستم رسید شروع به خواندنش کردم و با هر صفحه اشک میریختم...از اینکه چقدر خدا ما را دوست دارد و چقدر دلش میخواهد زندگی شگفت انگیزی داشته باشیم و چقدر عشقی که در وجودمان قرار داده می تواند معجزه گر باشد...من مثل موجودی تشنه کتاب را میخواندم تا سیراب شوم.

و پس از آن کتاب معجزه سپاسگزاری از همان نویسنده که تا آخر عمر  قدردانش هستم زندگی مرا زیبا تر کرد.

من که هیچ گاه از پولی که شوهرم ماهیانه به من می داد راضی نبودم و از کم بودنش شاکی بودم  اکنون نه تنها از بابت آن تشکر می کردم هم از خدا و هم از شوهرم بلکه از آن به دیگران هم می بخشیدم.

من توانستم در همان سال با یاری خدا و کمک های شوهرم که فرزند کوچکمان را نگه می داشت و حمایت هایش در آزمون استخدامی قبول شوم و مشغول به کار شوم.

من از چیز هایی که قبلا به آن ها توجهی نداشتم و پیش آمدنشان را عادی می پنداشتم لذت میبردم و شکر گزار بودم...هر جا میرفتم دقت می کردم تا خوبی ها و زیبا یی ها را در افراد ، مکان ها ، موقعیت ها و اجسام پیدا کنم...

سالم و شاد و پرانرژی تر بودم وپوست من به خاطر ارامشم هر روز بهتر و بهتر می شد.

روابطم عالی تر شد و حتی می توانستم به دیگران هم کمک کنم و به  آنها هم انگیزه بدهم و صد البته هرگز حاضر نشدم از چیزهایی که دوست نداشتم دوباره در زندگیم پیش بیاید با هیچ کس حتی مادرم صحبت نمی کردم.اگر احیانا با شوهرم بحثی داشتیم ، اگر پسرکم حتی تمام شب خوابش نمی برد...تمام سعیم را می کردم تا از آن شرایط گله و شکایتی به کسی نکنم.

سوالات زیادی در ذهنم بوجود می آمد و هر بار با کتاب یا سایتی آشنا می شدم و جوابم را می گرفتم که آخرین سایت گیس گلابتون بود و امروز 12 روز است عضو آن شده ام.

هر بار روش های جدید و جالبی برای رفع مشکلاتم پیدا می کردم و گاهی چنان مشکلاتم برطرف می شد و به خواسته ام میرسیدم که خودم متحیر می ماندم!!

 

چه لذتی دارد وقتی قدر عزیزانت و اطرافیانت را می دانی و بابت وجودشان و تک تک حمایت ها و محبت هایشان شاکری!!

چه لذتی دارد وقتی تلاش میکنی به همه اتفاقات کوچک و بزرگ لذت بخش  زندگیت توجه کنی و شکرگزارباشی از بابتشان !!

چه لذتی دارد وقتی از مادر بودن لذت می بری و مادر شادی هستی!!

چه لذتی دارد وقتی به پدر و مادرت فکر میکنی به جای توجه به پیری و ناتوانیشان به الان که هستند به قدرتی که دارند و به عشقی که به تو داده اند فکر کنی و شاکر باشی!!

چه لذتی دارد که بپرسی و رها کنی و جواب بگیری!!

چه لذتی دارد وقتی همه متوجه آرامش درونی ات میشوند و حضورت برایشان لذت بخش است!!

چه لذتی دارد بتوانی با حرف های خوب و امید بخش و یا با توجه کردن به خوبی های دیگران و تعریف از آنها زندگی را روشن کنی!!

چه لذتی دارد وقتی می توانی کسی را نبخشی اما تلاش میکنی و می بخشی و برایش خیر و برکت می طلبی و خودت را رها میکنی و راه خیر و برکت را به زندگیت باز میکنی!!
چه لذتی دارد که رفتار خوبی را پیش بگیری و عادتت شود و انجام آن دیگر برایت سخت نباشد!!

چه لذتی دارد چشیدن طعم خوشبختی واقعی زندگی مشترک!!

چه لذتی داردزندگی را دوست داشته باشی آنگونه که هست و زیبایی هایش را ببینی!!

چه لذتی دارد..............................................

 

هنوز چیزهای زیادی هست که یاد بگیرم به اندازه تمام عمرم .اما راهی که پیش گرفته ام را با جدیت ادامه می دهم. و حتی اگر یک قدم عقب رفتم دو قدم و بیشتر جلو بر میدارم!!!

نمیدانم و حتی نمی خواهم فکرش را بکنم که اگر آن زندگی دو سال پیشم را ادامه می دادم چه می شد اما می دانم اکنون قطعا همسر ،مادر، دختر ، خواهر ، همکار ،و انسان بهتری هستم.

 

برای همه زندگی پر از عشق در پناه لطف بی کران خدای عاشقمان آرزومندم!!!

نویسنده: عاشق زندگی

 

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

مهشيد گل

من به اين داستان و به داستان آخر راي ميدم. :)

پاسخ
گل مينا

خوشحالم از اينكه زود متوجه شدي بايد قدر داشته هاتو بدوني دوست عزيزم گل

پاسخ
negar

آفرین به تو.برایت خوشحالم و امیدوارم خودم تمام تئوری هایی که خواندم را بتوانم عملی کنم.

پاسخ
نیکو

خیلی خوبه که برای آرامش و شادی خودمون کمی تلاش کن و تاثیر گیرایش را روی بقیه هم ببینیم....
ممنون عاشق زندگی بابت یادآوریت و ممنون خانم دکتر جونم ...
قلبقلبقلب

پاسخ
عسل

خدارو سپاس
منم میرم کتاب وپیدا میکنم میخونمش

پاسخ
آشتی

عالی و لذت بخش بود!گل

پاسخ
سارا

سلام

خیلییییییییییی خوب بود
از عاشق زندگی خواهش می کنم اسم کتابا رو بگه.

ممنووووووووووووون :)

پاسخ
زهرا(زی زی)

سلام به شما عزیزم.
من به خودم افتخار کردم که لایق خوندن این داستان زندگی از شما شدم.
آفرین .آفرین . احساس میکنم خیلی دوستتون دارم .

پاسخ
حمید

چه زیبا چه زیبا
واقعا لذت بردم.
خدابا طعم زندگی کردن آگاهانه را به همگان بچشان. به آدم ها یادآوری کن که خودشان می توانند برای خودشان شادی و خوشبختی به وجود آورند.

پاسخ
عاشق زندگی

از همه دوستان ممنونم خیلی زیادقلبگل
سارا عزیزم کتابها همانهایی هستند که گفتم:
the secret)راز:راندا برن
the power)قدرت:راندا برن
(the magic)معجزه شکرگزاری(البته مترجم اینجوری معنی کرده):راندا برن
دو تا کتاب دیگه هم که بعدا خوندمش و دوستش دارم:4 اثر از فلورانس اسکاول شین هست....خیلی معنویه.
قانون توانگری:کاترین پاندر
کتاب راز و قدرت فایل صوتیشون هم میتونید از اینترنت دانلود کنید...و مرتب گوش کنید من خودم 3 ماهه دانلود کردم.از دوستام شنیدم کتاب صوتی 4 اثر اسکاول شین هم هست.
زهرا (زی زی)من هم دوستت دارم!!!بغل
از هممتون صمیمانه متشکرم...نتیجه هر چی باشه خوشحالم که دوستان خوبی و مهربانی دارم !!!بغلگلماچ

پاسخ
حکایت شیرین

خیلی خیلی خوشحالم برات عزیزم
برای من هم دعا کن که بتونم همیشه شکرگذار خدای خوبمون باشم
مرسی که داستان امیدبخش زندگیت رو به اشتراک گذاشتی

پاسخ
سارا

افرين براى من هم از خدا بخواه اين اتفاق تو زندگيم بيوفته،،ومن هم مثل شما زندگيم را نجات بدهم

پاسخ
نسترن

من به داستان 3 رای میدم عالی بود از داستانهایی هست که هر روز باید خوندشون .تبریک میگم عاشق زندگی عزیز.

پاسخ
دلآرام

امیدوارم زندگیتون هر روز شیرین تر بشه و شاد و پیروز باشین.
من به این داستان رای میدم.

پاسخ
تهمینه

این داستان عالی، وخیلی امید دهنده بود.به قول معروف آنچه از دل براید لاجرم بر دل نشیند.
منم به این داستان رای میدم.

پاسخ
الناز

افرین، اشک به چشمام اوردی. بهترین ها رو برات میخوام

پاسخ
نیلوفر

عزیزم امیدوارم هرروز موفق و موفقتر بشی برای منم دعاکن واما گیس گلابتون جونم خیلی دوست دارم قصه زندگیم را از نوع شیرینش اینجا بنویسم این روزا مسائلی برایم پیش آمده میشه گفت تو دست انداز زندگیم هستم الان شدیدا به یک معجزه احتیاج دارم تو رو خدا برایم دعاکنید به این زودی ختم به خیر شود آنوقت در این قسمت قصه زندگیم را مینویسم آن هم از نوع شیرین امیدم به خدایم است. دوستتون دارم خدا حافظ همه عزیزان

پاسخ
الف سین

چه لذتی دارد که بپرسی و رها کنی و جواب بگیری.... خیلی لذت بردم از داستانتون

پاسخ
سوشا

سلام دوست مهربونم من تازه عضو این سایت خوب شدم
من هم شرایطی شبیه به شما داشتم بااین تفاوت که من مجردم من هم باخوندن کتاب راز و دیدن فیلمش تحول عظیمی توی وجودم ایجاد شد داستانت خیلی به دلم نشست امیدوارم همچنان خوشبخت و موفق باشی

پاسخ
روجا

خوشحالم که زندگی خوبی داری گل
منم برای همه زندگی پر از عشق در پناه خدا اروز میکنم لبخند

پاسخ
mahya gol

خوشحالم که از زندگیت لذت می بری و با گفتن این حرفا منو هم متوجه جریان قشنگ زندگی می کنی لبخند

پاسخ
zohrezizi

با سلام و خسته نباشید به همه اعضای گیس گلابتون.
شاید براتون خنده دار باشه این آدم تازه این مطلبو خونده.
اما نه من شاید چندین بار داستان های آموزنده این سایتو میخونم،ولی این داستان واقعا زیبا و دلنشین بود.
انشاالله که همه ما بتونیم به درستی زندگی کنیم.
ممنون دوست خوب من.

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه