زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1394/09/22 13:12

تعطیلات اربعین خود را چگونه گذراندید؟

تعطیلات اربعین خود را چگونه گذراندید؟

خیلی عالی! نرم و گرم،  نشسته روی مبل‌های راحتی قرمز، زیر پتوی چهارخانه در حال تماشای سریال!

 

امسال برای ما سال سختی بود. جزئیات آن را نمی‌توانم بنویسم چون اجازه ندارم مشکلات دیگران را بنویسم. شخصیت آدم‌ها در روزها سخت معلوم می‌شود. در روزهای خوب که همه خوب هستند. من و آقای شوشو شش روز هفته به سختی کار می‌کردیم. صبح زود بیدار می‌شدیم و تا آخر شب کار می‌کردیم. شب‌ها چهار دست و پا، بدن خسته خود را به تختخواب می‌کشاندیم، ولی متاسفانه روزهای تعطیل هم آب خوش از گلوی مان پایین نمی‌رفت. امسال ما به هیچ سفری نرفتیم و تقریباً هیچ تعطیلی خوشایندی نداشتیم. ولی شکر خدا انگار توفان گذشته است. آرام آرام داریم بحران را پشت سر می‌گذاریم.

 

 اربعین امسال اولین تعطیلات خوشایند ما بود. این موضوع را به فال نیک می‌گیرم. چهل روز از شهادت امام عزیزمان گذشت و انشاالله ما هم بحران تلخ زندگی مان را پشت سر گذاشتیم. خیال داریم دستی به سر و روی زندگی مان بکشیم و آن را با رنگ‌های درخشان رنگ کنیم. خدا را شکر.

 

سه شنبه از ساعت ده شب جلوی تلویزیون نشستیم و ساعت سه صبح چهارشنبه از جا برخاستیم. دیگر خواب مان نمی‌آمد، ولی نمی‌دانم چرا خوابیدیم! من ساعت ده صبح بیدار شدم. آقای شوشو خانه نبود. رفته بود هلیم بخرد. ولی هلیم تمام شده بود. با نان بربری دورو خشخاشی برگشت. چه صبحانه ای شد: چای شیرین، پنیر لیقوان و نان بربری تازه خشخاشی.

 

بعد دوباره پای تلویزیون نشستیم و سریال دیدیم و دیدیم و دیدیم. هر دو سه ساعت از جا پا می‌شدیم و یک دوری دور خانه می‌زدیم، مبادا زخم بستر بگیریم! یک دور در خانه می‌زدیم، قدری جمع و جور و نظافت می‌کردیم و دوباره جلوی تلویزیون می‌نشستیم. سریال دانتون ابی را تماشا کردیم. شگفت زده از زیبایی‌های قصر باشکوه دانتون ابی و رفتار شرافتمندانه بعضی افراد و منزجر از پستی‌های روح بعضی از شخصیت‌های سریال.

 

یکی از بهترین تفریح‌های مشترک من و آقای شوشو تماشای فیلم و سریال همراه همدیگر است. اگر بدانید با چه هیجانی فیلم تماشا می‌کنیم. هر چند دقیقه یک بار هیجان زده فیلم را قطع می‌کنیم و تفسیر خود را می گوییم. بالا و پایین می‌پریم. قاه قاه می‌خندیم یا من گریه می‌کنم. آخه آقای شوشو که گریه نمیکنه!

 

دیر ناهار خوردیم. خیلی دیر. یادم نیست چه ساعتی بود: چهار یا پنج بعدازظهر؟ طبعاً شام هم نخوردیم.

 

روز اربعین سریال تماشا کردیم و خانه را تمیز کردیم. همین! ولی اگر بدانید چقدر مزه داد. بقدری شاد بودیم که برای روز خوب مان از هم تشکر کردیم. متاهلها می‌دانند چه می گویم. زندگی زناشویی خوب، آرامش بخش و خوشایند است مثل تماشای یک غروب دل انگیز. هرقدر طولانی باشد، باز هم کوتاه است. به ظاهر فقط یک غروب مثل بقیه غروب‌هاست که هر روز اتفاق می‌افتد، ولی تماشای غروب، تاثیری شگفت انگیز روی روح ما می‌گذارد. تاثیری که هرگز فراموش نمی‌شود و هرگز کهنه نمی‌شود.

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

sahara57

سلام
خیلی عالیه که آرامش برگشته به خونه تون، آرامش همیشگی خسته کننده است ولی بعد از مدتها تلاش و انقلاب واقعا یک نعمت بزرگ است. امیدوارم من هم به زودی این نعمت را تجربه کنم چون زندگی من هم در چند ماه گذشته دستخوش انقلابهای زیادی بوده.

پاسخ
گیس گلابتون

انقلابها بعد از کارگاه شروع شد؟
مبارکه انشااللهقلب

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه