زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1394/10/03 21:00

تفکرات یک روز زمستانی

روی مبل قرمز و برزگ خانه مان جلوی تلویزون نشسته‌ام و دارم سریال تماشا می‌کنم. از خودم می‌پرسم مردم پیش از اختراع فیلم و تلویزیون چطوری خودشان را سرگرم می‌کردند؟ شب‌های طولانی پاییز و زمستان چگونه طی می‌شد؟

 

ما با تماشای فیلم‌ها با قهرمان فیلم، همذات پنداری می‌کنیم. ماجراهای او را تجربه می‌کنیم. چیزهای زیبایی که او دیده، می‌بینیم، جاهای زیبایی که او رفته، مشاهده می‌کنیم. ما زندگی مان را با تماشای فیلم و سریال، رنگی می‌کنیم. قبلاً مردم چطوری زندگی می‌کردند؟ چطوری قدری نمک به روزهای زندگی خود می‌زدند؟

 

بعد فکر می‌کنم مردم چطور بدون برق، آب لوله کشی، اتومبیل و و و... زندگی می‌کردند؟ من قبلاً چطور بدون کامپیوتر و اینترنت و موبایل زندگی می‌کردم؟ البته من هنوز هم می‌توانم بدون موبایل زندگی کنم. بیشتر اوقات روز، موبایلم سایلنت است و افراد مشخصی آن هم در زمان‌های معینی به من  دسترسی  دارند ولی زندگی بدون تلفن، اینترنت و کامپیوتر برایم غیرقابل تصور است.

 

من زندگی بدون برق و آب لوله کشی و تلفن را تجربه نکرده‌ام. به همین دلیل طبیعی است که نمی‌توانم زندگی را بدون آن‌ها تصور کنم. ولی تا سی سالگی کامپیوتر و اینترنت نداشتم و الان نمی‌توانم زندگی‌ام را بدون آن‌ها تصور کنم. چه ساده به تکنولوژی عادت می‌کنیم. عجیب است.

 

در پاییز و زمستان سروتونین خون پایین می‌آید، تا آدم‌ها آرام بگیرند و زیاد فعالیت نکنند. چرا؟ چون در روزگار گذشته، منابع غذایی در پاییز و زمستان محدود بود. چند وقت است غذا در بیشتر نقاط دنیا فراهم است؟ پدر من که قحطی را به خاطر دارد. چند وقت است ما کشاورزی را رها کرده‌ایم و جزو پیچ و مهره‌های زندگی شهری شده‌ایم؟ پدر پدربزرگ من کشاورز بود. مادرمادربزرگم شاغل نبود.

 

یعنی تا دو سه نسل قبل در خانواده ما، آدم ها کشاورز بودند و به گرسنگی کشیدن در زمستان عادت داشتند. به همین دلیل هنوز مغز ما باور دارد در پاییز و زمستان باید گوشه ای بخزد و کمتر حرکت کند. وگرنه ممکن است از گرسنگی بمیرد.

 

زندگی مدرن و شهرنشینی در تمام روزهای سال برای ما غذا فراهم کرده به علاوه لازم است همه روزهای سال کار کنیم. اما  نژاد بشر دویست هزار سال است روی زمین زندگی می‌کند و مغز قدیمی ما، مراقب ماست. مغز قدیمی هنوز می ترسد اگر آدم در زمستان زیاد تحرک داشته باشد، ممکن است بمیرد.

 

هووووووووه! مغز انسان چقدر پیچیده و شگفت انگیز است.

 

به سؤال اول پست برمی گردم: قبلاً مردم بدون تلویزیون و فیلم چطوری سر می‌کردند؟

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

shatab

سلام انها هم می گویند شما دارید چطور زندگی میکنید؟؟؟مادر من وخاله هام
که از مادر بزرگترند میگویند شبها نهایت تا 9 شب بیداربودیم بعد میخوابیدیم چون باید فردا صبح ساعت 4 بیدارمیشدیم و اونمقداری راهم که بیداربودند همسایه ها میومدند خونه شونو همه دورهم مینشستند و باهم صحبت میکردند. پدربزرگ من پیر محله بود همه قبولش داشتند میومدند پیش پدربزرگم میخواستن تا فلان زن وشوهرواشتی بده تا پادرمیونی کنه و فلان خانواده با خانواده دیگه ای اشتی کنن......بیشتر شبها هم غذاشون ابگوشت بوده.تازه ماماانم میگه توی اونهمه سروصدا باید تمرکز میکزدمو درس میخوندم بعدم سر 9 میخوابیدم

پاسخ
shatab

منم

پاسخ
شاینا

در قدیم مثلا حدود پنجاه سال پیش چون سیستم گرمایشی مثل الان نبود خانواده یک اتاق خانه یا حداکثر دو اتاق را گرم می کردند و بیشتر شب های زمستان را همه اعضای خانواده که بالغ بر حداقل هفت نفر می شدند در آن اتاق سر می کردند. خوب طبعا وقتی تعداد کودکان در خانه بیشتر باشد خانم های خانه باید به آنها رسیدگی کنند و سرشان گرم می شود. بافتن لباس های زمستانی در شبهای زمستان و نیز گفت و شنود با اعضای خانواده یا مهمان ها که فامیل یا همسایه بودند امری بسیار لذت بخش بود. برخی خانواده ها به خواندن قرآن و کتاب های شعرای بزرگ مثل حافظ و نیز کتاب های حاوی حکایت ها و افسانه ها در شب های زمستان و آموزش آن به کودکانشان اهتمام داشتند. این کار را اغلب پدرها انجام می دادند. همچنین ادبیات عامیانه غنی بود و مردم کلی شعرهای طنز عامیانه از بر بودند که با خواندن آن می خندیدند. مادربزرگ و پدربزرگ دور کرسی با جوانها صحبت کرده و خاطرات خود را بازگو می کردند که خودش مثل فیلم سینمایی بود. به علاوه صنایع دستی مثل انواع دوختنی ها بسیار رواج داشت. برخی کارهای خانه مثل آماده کردن مواد غذایی روز بعد شب ها انجام می شد. خواندن روزنامه بیشتر از الان رواج داشت.
در کل چون تعداد اعضای خانواده و فامیل و همسایه زیاد بود و نیز مردم اهتمام خاصی به ارتباط با یکدیگر داشتند بسیار سرگرم می شدند و روحشان شاد می شد.

پاسخ
hajar

می نشستن دور هم حرف می زدن، قصه می گفتن، فرهیخته تراشون کتاب می خوندن. بعدم سر شب می خوابیدن. یکی دو ساعتی بعد از غروب.

پاسخ
salehe.chem@yahoo.com

مادرم میگه اون موقع ها همه خانواده دور کرسی مینشستند و چای و آجیل میخوردند و پدربزرگم براشون قصه ی امیر ارسلان نامدار رو میخونده.

پاسخ
nahidsa

فک کنم دور هم میشستن حرف میزدن،من که قبلا تمام فیلما و سریالای چیپ تلویزیون و ماهواره رو با جدیت تمام نگاه میکردم اما از وقتی دیدم آدمای موفق مثل شما و دیگران نگاه نمیکنین به طور کل تلویزیون رو گذاشتم کنار.الان فیلم و سریالای خوب رو هم نگاه نمیکنم خیلی هم راضی ام.امابدون آب و غذا میتونم زندگی کنم ولی بی اینترنت و لپ تاپ و موبایلم هرگز...

پاسخ
mana.

بنظر من مردم در گذشته دورهم و باهم اوقاتشون را سپری میکردن و بیشتر در کنارهم بودن. مثلا تو کشور خودمون با شاهنامه خوانی، روحوضی و... و در اروپا با خواندن رمان های چند صد صفحه ای و...

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه