زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1396/11/08 17:11

وعده‌ای دارم با روز موعودت، بیا

 با این زمستان اطواری که یک روز هوا مثل تابستان گرم است و روز دیگر، لطافت بهاری دارد، عادت کرده‌ام هر روز به امید برف و سرما، google weather را زیر و رو کنم. آنقدر به آب و هوا اهمیت می‌دهم که دارم شبیه انگلیسی‌ها می‌شوم. قبلاً وقت شناسی و دلبستگی ام به ساعت، مرا شبیه به انگلیسی‌ها می‌کرد، حالا مشغولیت ذهنی‌ام با وضعیت آب و هوا.

 

بالاخره آن روز دل انگیز از راه رسید:

از شش صبح بیدار شده بودم و دل تو دلم نبود. آیا گوگل راست گفته؟ آیا برف آمده؟ آیا زمین سفید شده؟ بالاخره ساعت هفت از زیر پتو بیرون خزیدم و در حالیکه دست‌هایم می‌لرزید، پرده را کنار زدم: هوررررررررریا! برف آمده و همه جا سفید است. معجزه سفید جلوی چشمان من رخ داده بود. از آن شیرین‌تر که هنوز برف می‌بارید. دانه‌های سفید برف می‌رقصیدند و می‌چرخیدند و با طنازی بر زمین می‌نشستند. سطح خیابان و پیاده رو یکسره سفید و پانخورده بود.

 

از خانه ما تا محل کارم، پانزده دقیقه پیاده روی است، ولی مسیر خوشایندی برای قدم زدن نیست. کنار جاده است و دود اگزوز ماشین‌ها خفه‌ات می‌کند. پیاده روها پر از چاله و چوله است. جا به جا زمین را خدا می‌داند برای چه کنده‌ و به حال رها کرده‌اند. خلاصه آن که من پیاده روی از خانه تا محل کارم را دوست ندارم. با ماشین شخصی یا تاکسی به سر کار می‌روم که فقط دو سه دقیقه طول می‌کشد.

 

اما یکشنبه هشتم بهمن 1396 منظره برفی بقدری زیبا بود که دلم نیامد دو سه دقیقه‌ای از آن عبور کنم. پیاده راه افتادم و با آرامش روی برف‌های دست نخورده گام برداشتم: خش خش برف زیر پاهایم و بوسه‌های سردش روی گونه‌هایم. گاهی می‌ایستادم و مشتی برف را در مشت می فشردم و دوباره به راه می‌افتادم. گاهی صورتم را به سوی آسمان می‌گرفتم، دهانم را باز می‌کردم تا  دانه‌های برف را ببلعم.

 

مسیر پانزده دقیقه‌ای، نیم ساعتی طول کشید چون جایی که پیاده رو موزاییک شده بود، سطح موزاییک چنان صیقلی بود که روی آن اسکی می‌کردم و جایی که پیاده رو موزاییک نداشت، چنان پر چاله چوله بود، که می‌ترسیدم مچ پایم بشکند. درود بر شهرداری که چنین با مهارت پیاده روها را سر و سامان داده است.

 

با وجود معضلات مسیر و شهرسازی، از پیاده روی‌ام بسیار لذت بردم. وقتی دفتر را تعطیل کردم، باز هم پیاده به خانه برگشتم. مدت‌ها بود اینقدر لذت نبرده بودم. دلم می‌خواست بالا و پایین بپرم، بچرخم، بدوم، گوله برفی پرتاب کنم، آواز بخوانم و روی برف‌ها غلت بخورم.

 

نگران نباشید! هیچکدام از این کارها را نکردم! مواظب آبروی خودم هستم، ولی کودکی که در جسم میانسال من اسیر است، پشت پنجره ایستاد و با حسرت بازی بچه‌ها در برف را تماشا کرد.

 

برای خودم سوپ پختم، سوپ داغ را نوش جان کردم، پتو دور تنم پیچیدم و خودم را به تماشای یک فیلم عاشقانه زیبا دعوت کردم: طولانی‌ترین سواری The Longest Ride

این فیلم بر اساس کتابی با همین نام ساخته شده است. نویسنده کتاب نیکولاس اسپارکس است. نویسنده کتاب معروف: دفترچه  The Notebook

 

نوشته‌های نیکولاس اسپارکس را دوست دارم. ملایم و لطیف است و طبیعت زیبای کارولینای شمالی را با استادی توصیف می‌کند. خدای من... چقدر دلم می‌خواهد در جایی شبیه داستان‌های او زندگی کنم. فکر می‌کنم تمام آثار او را خوانده باشم. متعجب بودم چرا در تقریباً تمام داستان‌ها، زن می‌میرد یا به سرنوشتی بدتر از مرگ، مثلاً آلزایمر یا آسیب مغزی دچار می‌شود؟

 

نگران همسر آقای نیکولاس اسپارکس شدم. چرا اینقدر اصرار دارد از شر زنش خلاص شود و آیا بالاخره خلاص شد؟  زندگینامه او را جستجو کردم... بله حدسم درست بود. در سال 2015 او و همسرش با وجود داشتن پنج فرزند و عقاید سرسختانه کاتولیکی از هم طلاق گرفتند. (کاتولیک‌ها طلاق نمی‌گیرند)

 

روز خوشی را گذراندم... برف، پیاده روی، سوپ و فیلم عاشقانه. خدایا هزار بار تو را شکر.

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

abedini

سلام گسو جااان.تعجب کردم ازین حرفتون که با حسرت بازی بچه ها رو نگاه کردید..؟!چرا آخه؟ اصلا برف بازی کار آبرو بری نیست..امروز کوچیک و بزرگ بیرون از خونه بودن و آأم برفی درست می کردن و میچرخیدن تو برفا...حتما تا برفا آب نشده یه دل سیر برف بازی کنید..اگه اطرافتون جای مناسبی نیست برید یه فضای باز..فردا از ساعت 9 صبح پارک پردیسان جشنواره مجسمه های برفیه.می تونید برید اونجا...فرصت رواز دست ندید.حیفه.لبخند

پاسخ
گیس گلابتون

بله حق با شماست برف بازی کوچیک و بزرگ نمیشناسه. ولی دو تا خانم مواظب چهار بچه کوچک خود بودند. نمی گذاشتند دو تا بچه کوچکتره بازی کنند، آنها هم زار می زدند. خودشان هم بازی نمی کردند. قرار بود من تنهایی بروم کنار آنها و روی برفها غلت بزنم؟ نه! نمیشد. ممنونم از اعلام زمان جشنواره پارک پردیسان. یادتون هست که من تهران نیستم؟ در هر صورت سپاسگزارم

پاسخ
الا

گیسو جانم من خودم الان احوال خوبی ندارم. زمستان سرد گلوی من رو با غم و سردیش فشرده و در این مدت از خونه بیرون نرفتم. جز یکبار که برای یک گربه شیر بردم و برگشتم خونه. اما میام شما رو میخونم و لبخند زلالی صورتم رو روشن میکنه. خیلی دوستت دارم. دلم روشن میشه از خوب زیستنت. لطفا برای بنده دعا کنید.

پاسخ
گیس گلابتون

عزیز دل... نگذارید افسردگی شما را زندانی کند. حتما راه حلی هست. مقاله افسردگی را خواندید؟ انشاالله هرچه زودتر شاد و شادتر بشوید.

پاسخ
maryami

سلام خانم دکتر عزیز
وقتی گفتید از پنجره برف رو تماشا میکردید قشنگ تونستم لبخند و ذوقتونو تو اون لحظه تصور کنم و به شدت دلم براتون تنگ شد.
امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشید...گل

پاسخ
گیس گلابتون

من هم دلم برای شما تنگ شده مریمی خانومیماچ

پاسخ
yosra

سلام گیس گلابتون عزیز محله ی ما هم همچین مشکلی داشت یه روز از پدرم خواسته ام به شهرداری بره و ازشون بخواد پیاده رو و خیابانها رو درست کنن شهرداری اول اهمیت نداد اما بعداز چندبار رفتن خودمون و گرفتن درخوست رسیدگی از همسایه ها مجبور شدن درستش کنن بعداز کوچه ی ما بقیه ی کوچه های نزدیک ما هم که این مشکل رو داشتن همین کار رو کردن و الان یه محله با خیابون و پیاده روهای خیلی مرتب و تمیزداریم😊😊😊😊اگه ازشون بخواین درستش میکنن

پاسخ
گیس گلابتون

متشکرم. ولی من نمی توانم برای تمام مسیر راهم از خانه تا دفتر، امضا جمع کنم و مرتب به شهرداری سر بزنم... در هر صورت خوشحالم شما محله ای مرتب و تمیز دارید. درود بر شما

پاسخ
Zj

سلام خانم دكتر عزيزم
جاتون خالي من شيرجه زدم تو برفها😃😃

پاسخ
گیس گلابتون

عزیزززم... کجا هستید؟ به ایران برگشتید؟

پاسخ
Parisa.h

سلام خانم دكتر عزيزم. ممنون از اين همه انرژي كه به من ميديد
چطور ميتونم اين فيلم را تهيه كنم؟

پاسخ
گیس گلابتون

متشکرم
من آن را از اینترنت دانلود کردم.

پاسخ
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه