زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1401/07/10 11:09

آخرین روز تابستان 1401

 

دو سه ماهی بود که از گروه طبیعت‌گردی‌مان خبری نبود. من و آقای شوشو هر هفته سری به درکه می‌زدیم و از گروهمان قطع امید کرده بودیم. یک روز چشممان به جمال پیامی در واتساپ روشن شد. بعععععله! قرار بود آخرین روز تابستان به روستای نوا و دشت آزو برویم. وسط قرارومدار، واتساپ قطع شد. راستش ما نفهمیدیم که واتساپ قطع شده، فکر کردیم به توافق رسیدیم و دیگر حرفی باقی نمانده است.

طبق قرار نه صبح در امامزاده هاشم حاضر شدیم. حالا هی وایسا وایسا وایسا! هیچ خبری از دیگران نیست. تلفن کردیم و معلوم شد بعد از قطع واتساپ، سایرین تصور کردند برنامه کنسل شده است. وقتی فهمیدند ما منتظرشان هستیم، همه آمدند، البته با یک ساعت و نیم تأخیر.

به‌سوی روستای نوا راندیم. امید نداشتیم که ما را به روستا راه بدهند، ولی خوشبختانه هیچ مانعی وجود نداشت. همان اول راه بساط صبحانه را پهن کردیم و شکم را صفا دادیم. سر ظهر بود در کوره‌راه آفتابی به‌طرف دشت آزو حرکت کردیم. لامصب آفتاب تندی دارد. افراد گروه ورزیده و توانا هستند. من ضعیف‌ترین فرد گروهم، ولی افتان‌وخیزان خودم را دشت آزو کشاندم. امیدوارم سال دیگر هنگام خرداد، عمری باشد که دوباره به دشت آزو سر بزنم. این بار آنچه دیدم دشتی خشک و کوه‌هایی با قله‌های دندانه‌دار و تیز بود. برگشتیم و جایی کنار جوی آب اتراق کردیم و این بار بساط ناهار. من برای صبحانه و ناهار، ساندویچ آماده می‌کنم. به نظرم این روش بهتر از آوردن ظرف‌های متعدد و قاشق و چنگال است. خوردیم و گفتیم و خندیدیم. جای همگی خالی. انشاالله دل همه مردم ایران پر از امید باشد و لبشان خندان.

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه