زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1390/08/20 00:00

اولین بار که انگلیسی یاد گرفتم...

امروز خاطره ای به من هجوم آورد:

دبستانی بودم. در شهری کوچک زندگی می کردیم. یک زن و شوهر هندی در آن شهر بودند. نمی دانم شغل مرد چه بود. بچه دار نمی شدند. زن عاشق و واله بچه ها بود. به التماس از مادرم خواست که هفته ای یک بار ساعتی پذیرای من باشد و به من انگلیسی یاد بدهد. همه هفته چشم به راه آن ساعت بهشتی بودم.

زن زیباروی چشم سیاهی بود که ساری های ابریشمی رنگارنگ می پوشید و خال قرمزی وسط پیشانی داشت. چشمهایش اقیانوس محبت بود و لبخند لحظه ای صورتش را ترک نمی کرد.

به عشق پذیرایی از یک کودک، خانه را پر از شیرینی می کرد. چه شیرینی های عجیب و خوشمزه ای. خانه تمیز و ساکت بود و پر از شمع های روشن و عودهای خوشبو و تابلوهای عجیب و زیبا.

امر آموزش به خوبی امر پذیرایی پیش نمی رفت. نه او فارسی بلد بود و نه من هندی. روز اول تلاش زیادی برای آموختن زبان انگلیسی کردیم. یادم هست که پس از سرکله زدن های زیاد، او توانست تصویر یک شیشه جوهر را در کتاب لغتنامه به من نشان بدهد و من کلمه ink را یاد گرفتم. حالا این کلمه به چه درد من می خورد، نمی دانم.

پس از آن تلاش جانفرسا، هر دوی ما بیخیال یادگیری زبان انگلیسی شدیم و از آن زمان محدود برای تماشای عکس ها و مجسمه ها و خوردن چای و شیرینی استفاده کردیم.

روزی که او خبر داد به هندوستان برمی گردد و آموزش هفتگی ما متوقف می شود، جوری هق هق می کردم  که قلبم داشت از جایش کنده می شد. او صورتم را غرق بوسه کرد و دستهای کوچکم را پر از هدیه ...یک کیف عجیب کاغذی، یک نقاشی عجیب و یک پر طاووس...

نمی دانم امروز چرا یاد آن خانه خوشبو و پر از شمع افتادم. اشک هایم بی اختیار بر گونه هایم می غلتد...

 

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

دختر خاك

محبت هيچ وقت فراموش شدني نيست

پاسخ
نرجس

سلام، آخیش، خاطرات کودکی همیشه شیرینترین خاطرات زندگین، مخصوصا محبت وگرفتن هدیه بدجوری تو ذهن حک میشه، من 6 سالم که بود زنداییم که هنوز زن داییم نشده بودو صرفا دوست خالم بود یه کتاب و یه دونه شکلات هبی برام خریده بود که جلد هر دوشون بنفش بود، هر دوشونو فو ق العاده دوست داشتم، الان رنگ بنفش نوستالژی عجیبی داره برام، منو یاد چیزای خوب و دوست داشتنی میندازه

پاسخ
زهره

من هم دلم خيلي گرفته و هواي گريه داره دلم ميخواست يك لحظه به گذشته بر ميگشتم و سرم رو روي پاهاي مادربزرگم مي گذاشتم و يك دل سير گريه ميكردم همه آن چيزهايي رو كه سالها بهش نگفتم رو ميگفتم

پاسخ
شهناز

چه خانم مهربونی بوده، چه خاطره قشنگی رو ساخته. شاید ما هم بتونیم تو ذهن بچه های آینده از خودمون خاطرات اینچنینی بسازیم (: راستی آناهیتا جون شاید تو فیسبوک بتونید این خانم هندی مهربون رو پیدا کنید. امتحانش ضرر نداره.

پاسخ
گلابتون

آخیییییییییییی چه خاطره قشنگیییی منم یجوری شدم وقتی خوندمش

پاسخ
مونا

خیلی خاطره قشنگی بود ممنون:)

پاسخ
آیسان*

عزیزززززززززززم. خیلی قشنگ بود. زیبا توصیف کرده ای خانمی. :-)

پاسخ
ریحانه

الهی. چه خاطره زیبایی :)

پاسخ
الی گولو

عزیززززم

پاسخ
سمیه

گیس گلابتون عزیز حتما باید 101 آرزو بنویسم؟آخه این تعداد خیلی زیاده هر چی می نویسم نمیرسه به این تعداد تا حالاشم بعضیهاشو همینطوری نوشتم که تعدادش بیشتر بشه

پاسخ
شمیم

بعضی آدما روح بزرگ و عجیبی دارن... و جالبه که بچه ها خیلی راحت و سریع این موضوع رو درک میکنن، ذات درونی و پاک آدمها برا ی بچه ها آسون درک میشه...به قول دوستمون خدا کنه ما هم از اون آدم بزرگایی باشیم که از این خاطرات خوب تو ذهن بچه ها بذاریم... ممنون گیس گلابتون جون، داستان زیبایی بود و زیبا هم بیان کردید، بازم از اون تلنگر خوبا.

پاسخ
عصرونه

شاید اونم هنوز به یاد شماست و دلش براتون تنگ میشه

پاسخ
فاطمه

آخی. چقدر گرم و صمیمی بودن!

پاسخ
خانمی

چه حس خوبی داشته ای ...

پاسخ
Kosovare

Tip top stuff. I'll epxect more now.

پاسخ
sahara57

چقدر دلم خواست من هم برای بچه ها خاطره های خوب بسازم :)

پاسخ
ghorbani

سلام خيلي قشنگ بود. اشكم دراومد. اخي نميتونم هق هق گريه كسي رو ببينم بخصوص بچه هاي معصوم رو. منم گريه ميگيره. ابروي هر چي مرده بردم با اين دل نازكم. نميدونم چرا من مرد شدم با اين دل نازكم.

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه