مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
آدم‌های شاد و موفق
1395/03/22 10:10

افسردگی به زبان ساده-2

بخش اول را اینجا بخوانید

 

افسردگی به تعبیری ساده به سه دلیل بوجود می‌آید:

 

1. افسردگی ناشی از بیماری جسمی

وقتی آدم از نظر جسمی بیمار باشد سطح انرژی‌اش پایین می‌آید. برای مثال کسی که  دچار آنفولانزا می‌شود، دیگر اهمیتی به نظاافت خانه و رونق دادن به کسب و کارش نمی‌دهد. فقط دراز می‌کشد و می‌خوابد. بگذار دنیا را آب ببرد. چه کسی اهمیت می‌دهد؟ بعد از بهبود بیماری جسمانی، سطح انرژی‌ شخص آرام آرام بالا می‌رود.

 

اگر انرژی و حال و حوصله ندارید، ابتدا یک آزمایش خون بدهید: آیا کم خونی دارید؟ آیا کم کاری تیرویید دارید؟ آیا کمبود ویتامین D دارید؟ با مصرف آهن، ویتامین D یا تیروکسین (البته با تشخیص و تجویز پزشک) کمبود انرژی شما برطرف خواهد شد.

 

2. افسردگی وضعیتی

یعنی اتفاقی در زندگی رخ  داده و در واکنش به آن اتفاق، شخص افسرده شده است.

برای مثال شاید:

  • برای عزیزی ا از دست داده
  • از کار اخراج شده
  • طلاق گرفته
  • ورشکست شده است
  • و مسایلی از این دست ...

 

وقتی آدم با مصیبت و شکست روبرو می‌شود طبعاً روحیه‌اش خموده می‌شود و سطح انرژی‌اش کاهش پیدا می‌کند.

 

غیر از مرگ عزیزان که از دست ما خارج است، بیکاری، بی پولی، شکست زناشویی، شکست عشقی و امثال اینها به خاطر کمبود مهارتها و دانش ما رخ می‌دهد. یعنی اگر ما بدرستی آموزش ببینیم، به خاطر مشکلات ازدواج، کسب و کار و مسائل عاطفی دچار افسردگی نمی‌شویم، بلکه از اشتباهات خود درس می‌گیریم و قوی‌تر از قبل از جا برمی خیزیم و به سمت قله‌های پیروزی حرکت می‌کنیم.

 

عزاداری برای مرگ عزیزان هم نباید بیش از شش ماه طول بکشد. اگر بیش از شش ماه است برای مرگ عزیزی، افسرده و خموده هستید، حتماً به روانپزشک مراجعه کنید.

 

3. افسردگی به خاطر کمبود مواد شیمیایی و هورمونها

گاهی اوقات ماده‌ای به نام سروتونین در خون ما کم می‌شود. معمولاً این نوع افسردگی‌ها به دو علت اتفاق می افتند:

 

 یک) منشأ ارثی دارند یعنی والدین این فرد هم مبتلا به افسردگی است و فرد کمبود سروتونین را مثل یک بیماری ارثی به ارث برده است.

 

دو) فرد ابتدا دچار افسردگی وضعیتی شده، ولی به خاطر نداشتن مهارتهای زندگی نمی‌تواند به زندگی طبیعی برگردد. بنابراین سطح سروتونین او پایین باقی می‌ماند و افسردگی شکلی مزمن و پایدار پیدا می‌کند. در این موارد لازم است شخص تحت درمان دارویی قرار بگیرد.

 

چنین اشخاصی معمولاً بقدری بی انرژی و بی انگیزه هستند که نمی‌توانند خودشان به خودشان کمک کنند. در حقیقت فقط متخصصین روان شناس و روان پزشک قادرند به این افراد کمک  کنند و لازم است میزان سروتونین خون آنها به کمک دارو اصلاح شود.

 

همچنین برای درمان قطعی افسردگی لازم است در طول درمان دارویی، روانشناس ریشه افسردگی شخص  را شناسایی کند. اگر علت اصلی افسردگی، افسردگی وضعیتی و کمبود مهارت های زندگی باشد، لازم است کم کم مهارت‌های زندگی به شخص آموزش داده شود. 

 

بسیاری از افسردگی‌های ما به خاطر نداشتن مهارت های زندگی رخ می‌دهد. به فهرست مهارت‌های زندگی نگاه کنید. اگر یکی یا چند تا از این مهارتها را ندارید، شما در معرض خطر افسردگی قرار دارید و زندگی به شما سخت می گذرد. هرچه زودتر این مهارتها را بیاموزید و خود را در مقابل افسردگی واکسینه کنید.

 

افسردگی مثل سرماخوردگی واگیر دارد:  "افسرده دل افسرده کند انجمنی را". با افراد افسرده و منفی باف نشست و برخاست نکنید. از آنها دوری کنید. روابط خود را قطع یا محدود نمایید.

 

اگر یکی از افراد خانواده‌تان دچار افسردگی است سعی نکنید او را درمان کنید. این کار فقط از عهده روانشناسان و روانپزشکان برمی آید. بلکه آن‌ها را تشویق کنید به دکتر مراجعه کنند.البته اصرار نکنید. فقط پیشنهاد کنید.

 

به آنها نگویید: "مشکل شما اهمیتی ندارد."، ولی وارد بازی آنها نشوید. نگذارید حال شما خراب کنند. اجازه ندهید در شما احساس تقصیر و گناه ایجاد کنند. همه وقت و انرژی خود را برای شاد کردن آنها صرف نکنید. فرصت بدهید خودشان راهی برای درمان خود پیدا کنند.

 

اگر فرزندتان افسرده است ریشه این مسئله را در خودتان و رابطه شما با همسرتان جستجو کنید. آیا رابطه شما و همسرتان نامتعادل است؟ یا جنگ و دعوا دارید؟ آیا یک نفر از شما خیانت می‌کند؟ آیا یکی از شما افسرده است؟

 

اگر والدین شما افسرده هستند خیلی مراقب روحیه خودتان باشید. والدین افسرده برای بچه‌ها مثل سم مهلک می‌مانند. این جور والدین نه تنها زندگی خودشان را تلف می‌کنند، بلکه زندگی فرزندانشان را نیز تلف خواهند کرد. البته یادتان باشد ما مسئول زندگی خودمان هستیم. حتی اگر والدینی افسرده داریم، قرار نیست  تسلیم افسردگی و احساس دلسوزی برای خودمان شویم.

 

اگر همسرتان افسرده هست خیلی جدی با او صحبت کنید. به او بگویید باید برای درمان خود اقدام کند. اگر این کار را بکند، شما از او حمایت خواهید کرد، وگرنه صلاح شما و فرزندانتان در این است که همسر افسرده فاصله بگیرید. من بشدت با طلاق مخالفم، ولی آدم افسرده، مثل زالو انرژی دیگران را می‌مکد و آنها را از شادی خالی می‌کند. حیف این زندگی زیبا نیست که با هم نشینی با یک آدم بیمار افسرده حرام بشود؟

 

محصول ارزشمند شادابی پایدار دقیقا به مسئله انرژی و شادابی می پردازد. دوره بهترین سال زندگی مهارت‌های زندگی را به شما می‌آموزد. کافی است به انجام تمرینات آن متعهد باشید تا معجزات بزرگی در زندگی خود ببینید.

 

بهترین سال زندگی شما

خداحافظ خشم

 شادابی پایدار

 

 

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

zahra_altafi

سلام
متشکرم از شما بابت تمام مطالب آموزنده تون.
من چند سال پیش یه دوست افسرده داشتم، با اینکه سرشار از توانایی و مهارت و هنر بود و دختر موفقی به شمار می رفت اما از هیچی لذت نمی برد، همیشه شاکی و نالان بود، همیشه غر می زد، موفقیت هرکسی و حال خوش هر فردی اونو بهم می ریخت و دائما داشت راجع به اطرافیانش بدگویی می کرد. روزانه بیش از یک ساعت با من حرف می زد بدون اینکه حتی یک دقیقه حال منو بپرسه، از من فقط دوتا گوش می خواست که تمام افکار منفی و بدبینی ها و غم غصه هاشو بشنوم و یک زبان که همه کارهاشو تایید کنم. به یه حدی که رسید دیگه نتونستم تحمل کنم و رابطه مو باهاش قطع کردم و راحت شدم.
اما الان فکر می کنم قبل از رها کردنش می تونستم بهش کمک کنم، حداقل اینکه بهش بگم چرا دارم از دستش فرار می کنم، شاید نیاز به یه تلنگر داشت.

پاسخ
گیس گلابتون

چه دوست وحشتناکی... شاید می شد به او گفت. شاید فایده داشت شاید هم نداشت. خودتان را سرزنش نکنید. خوشحالم که توانستید انرژی خود را حفظ کنید

پاسخ
ZariGoli

عالی بود، ممنونگل

پاسخ
slowmotion

من حالم معمولی بود و فقط کمی ناراحت بودم. دو جلسه مشاوره رفتم و انگار تمام افسردگی های عمرم بالا آمده ،‌مشاور می گوید ممکن است نیاز به دارو پیدا کنم. دوست ندارم دارو بخورم کدام دوره و چه کاری می تواند به من کمک کند؟
کاش یک پست هم می نوشتید که اصلا روان شناس چطور به آدم ها کمک می کند؟!

پاسخ
گیس گلابتون

ممنونم. دوست عزیز، اگر مشاور تشخیص داده شما نیاز به دارو دارید، دارو مصرف کنید. چه کسی دوست دارد دارو مصرف کند؟ فکر می کنم آدم باید دیوانه باشد که عاشق مصرف دارو باشد. مثلا دوست داشته باشد آنتی بیوتیک مصرف کند یا هر روز انسولین بزند. ولی گاهی اوقات ما باید دارو مصرف کنیم. در مورد شما لازم شده مدتی داروی ضدافسردگی مصرف کنید. سه چهار هفته پس از مصرف داروی ضدافسردگی، می توانید در بهترین سال زندگی شرکت کنید. البته انتخاب با شماست. شما صلاح خودتان را می دانید چون عاقل هستید.

پاسخ
slowmotion

سپاس گزارم گیس گلابتون.
الان می بینم که در همین مطلب هم توضیح داده اید چطور روان شناس کمک می کند من دیروز از بس ترسیده بودم با این که مطلب را خواندم ولی ندیده بودمخرخون

پاسخ
amitis2017

اوه من چند تا ازین مشکلات رو همزمان دارم....
سه ماه با یکی به قصد ازدواج آشنا شدم متاسفانه به یه سری علت ها نشد و ارتباط قطع کردیم و من واااقعا ازون قضیه که چرا نشد به فردی که دوسش داشتم و بنظرم به هم میخوردیم نرسیدم خیییلی ناراحتم.
پدرم توی جنگ پدرشو از دست داده و یه زندگی خیلی سخت رو گذرونده و خدا رو شکر الان خیلی پیشرفت کرده اما اون افسردگی بی اعصاب بودن عدم تمایل به ارتباطات اجتماعی رو دقیقا داره و متاسفانه من رفتارم خیلی ازش تاثیر پذیرفته و خیلی شبیه اون شدم. وقتایی که توی خونه ناراحتم اعصابم خورد میشه داد و بیداااد و...
کشمکش توی خانواده بین والدین رو هم که جزو موارد گفتید هم که توی اکثر خانواده ها هست خانواده ما هم همینه....
دوستم بهم قرص فلوکستین 10 رو معرفی کرد گفت یه ماه بخورم تاثیر خیلی خوبی داره ضد افسردگی و ضد وسواس فکریه. نظر شما چیه خانوم دکتر؟

پاسخ
گیس گلابتون

آیا دوست شما روانپزشک است؟ اگر هست، بله حتما به حرف ایشان گوش کنید. االبته احتمالا نیست چون اثر داروهای ضدافسردگی تقریبا دو ماه بعد ظاهر می شود. پیشنهاد می کنم به یک روانپزشک مراجعه کنید. راستی حداقل دوره مصرف داروهای ضدافسردگی 6 ماه است و بعضی ها سالها مصرف می کنند. هیچ اشکالی هم نداره. البته زیر نظر روانپزشک

پاسخ
nazigh

سلام
خوشحالم این جور مقالات تو سایت هست چون گاهی با چند جمله ساده مسأله رو حل میکنه جملاتی که ساعت ها تجربه و مهارت پشتشه. از این بابت میگم که گاهی برای حل یه موضوع تو سایت ها search میزنم، کتاب و مقاله میخونم مشاوره میگیرم ولی جوابمو پیدا نمیکنم ولی اینجا میبینم پاسخ سوالم با دو کلمه داده شده احسنتتتت.
افسردگی ای که سراغ من میاد خفیفه، در حد بی حوصلگی و بی انگیزگی، ولی همونم وقت ازم هدر میده. دست و دلم به کارا نمیره، دوست دارم بخورم یا بخوابم، وقتمو پای فیلم دیدن یا گشت و گذار تو شبکه های اجتماعی صرف کنم ولی اگه مسأله رو ریشه یابی و حل کنم بار بعد گرفتارش نمیشم.
غمگینی من بیشتر از نوع اول رخ میده، جسمی. یعنی کم خونی یا کمبود ویتامین‌ها. وقتی رفع میکنم افسردگی هم می‌ره. امروز جاتون خالی جیگر خوردم و خود به خود حال روحیم بهتر شد آخه دو سه روزی رو داشتم تو سایت های روانشناسی مقاله و کتاب میخونم چون میخواستم ریشه ای حل شه ولی گاهی با تغذیه سالم و مقوی نصف موضوع حل و فصل میشه.
با این حال وقتی آدم به خواسته هاش اونجوری که باید نمی‌رسه میفته تو‌ افسردگی نوع ۲- وضعیتی. با توجه به صحبت‌های خیلی درستی که گیس گلابتون تو سایت دارند از مهارت های زندگی، تمرینات بهترین سال زندگی و مقالات دیگه کاش کتاب خوبی در مورد افسردگی وجود داشت که با دید روانشناسی و ریشه مسأله رو موشکافی و حل میکرد. کاش خانم دکتر اگه اطلاعاتی در این زمینه دارند راهنمایی کنند

پاسخ
گیس گلابتون

گل

پاسخ
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه