زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1390/08/20 00:00

عاشق لوازم تحریر

همیشه عاشق لوازم تحریر بودم و هستم. دفتر نو و صفحات نوشته نشده مرا پر از حس خوب می کند. چشمم از دیدن صفحات نوشته نشده سیر نمی شود. دستم را روی صفحه سفید می  کشم و آن را بو می کشم. عاشق اولین باری هستم که قلم روی صفحه سفید می لغزد. مداد، خودکار، تراش، پاک کن، همه و همه برایم جذاب هستند. از تماشای شان سیر نمی شوم. بعضی ها فتیش کفش هستند، گویا من فتیش دفتر و مداد!

در زمان کودکی، ساده ترین و ارزان ترین وسایل تحریر برایم خریداری می شد. هرگز دفتر خارجی طرحدار، مداد اتود، خودکار خارجی و پاک کن های فانتزی نداشتم. جامدادی هایم را خودم می دوختم. فکر می کنید با چی؟ با پاچه شلوار جین کهنه. رویش را گلدوزی هم می کردم. چون خیاط خوبی نبودم، جامدادی هایم کج و کوله بود و یک گلدوزی بیریخت روی آن دهن کجی می کرد.

پیش از این در مورد دبستان ابتدایی ام برای تان تعریف کرده ام. بیشتر همکلاسی هایم فقیر بودند. می دانستم که بعضی از آنها تنها وعده غذای درستی که می خورند، تغذیه رایگانی است که در مدرسه به آنها داده می شود. تحصیلات رایگان و اجباری بود، وگرنه بیشتر آن دختران، هرگز رنگ مدرسه را به خود نمی دیدند. البته آن موقع هم از بودن در کلاس چندان راضی و خوشحال نبودند که نمی دانم چرا. بعضی از آنها برای مشق شب، دفتر نداشتند. مدادها تا به پاک کن تراشیده می شد و با یک نخ کلفت به دکمه روپوش وصل می شد. پاک کن و تراش نداشتند و یک پاک کن و تراش در کلاس دست به دست می شد. روی تک تک وسایل تحریرمان، اسم خود را می نوشتیم و با نوارچسب می چسباندیم.

در چنین وضعیتی به خوبی می دانستم که جای فخرفروشی نیست و نمی توانم با لوازم تحریر خارجی و مدل بالا پز بدهم. قلبم طاقت نداشت و قلب والدینم. پس به لوازم تحریر ارزان و ساده خو گرفتم و میل و اشتیاق خود را سرکوب کردم.

سال ها از آن دوران گذشته است ولی من هنوز جلوی مغازه های لوازم تحریری شیک می ایستم و جرات نمی کنم یک وسیله فانتزی برای خودم بخرم. دلم برای آنی کوچولو می سوزد. خیلی سرش داد می زنم دختر کوچولوی ساکت خودم که وقتی سرش داد می زنم، گوشه ای، کنجی در خود مچاله می شود و سعی می کند دیده نشود.

 

 

                                               

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

خدیجه زائر

در اولین فرصت برای خودت یک دست کامل لوازم فانتزی بخر.......آنی کوچولو همین الان هم خوشحال خواهد شد که داشته باشدشان.قربانت مهربانم....

پاسخ
سولماز

وای چقدرجالب!منم فتیش لوازم تحریرم.هنوز که هنوزه یک جامدادی خوشگل دارم با کلی مدادوپاک کن وتراش وخودکارای رنگارنگ داخلش.

پاسخ
اسموني

عزيزم من هم دقيقا تجربه مشابه دارم و در حال حاضر هم همين حس رو دارم و دلم نمي اد .... بعضي مواقع فكر مي كنم اي كاش پدر مادرها بدونن چقدر دوران بچه گي فرزندشون براي اينده اش تاثير گذاره... مرسي كه وقت مي گذاري و تجاربتو تقسيم مي كني... كمترين اثرش اينه كه ما و خودت مي فهميم كه تنها نيستيم..بغل

پاسخ
گلابتون

پاراگراف اول رو انگار خود خودم نوشتم!دفترای سفید یه حس خوبی بهم میده تصور میکنم که توی تمام صفحاتش با یه خط خوش مطالب زیبا نوشتم...تنها فرق این متن با چیزی که توی دل منه اینه که ما پول نداشتیم که برام بخرن ولی بقیه همکلاسیام داشتن
منم هروقت از جلوی مغازه لوازم التحریری رد میشم قلبم پر میکشه واقعا پر میکشه اغراق نمیکنم واقعا یه حسی منو میچسبونه به ویترین و باعث میشه مدام نگاه کنم خیلی وقتا هم واینمیسم همش میترسم همه بفهمن من دارم برای دل خودم نگاه میکنم میترسم تو دلشون بگن دختر گنده 23 سالشه وایساده جامدادی و مداد رنگی میبینه ضعف میکنه! بخاطر همین وقتی رد میشم از جلو مغازه های لوازم تحریر فروشی فقط یه نگاه کوچولو و حسرت بار میکنم و به خودم میگم تو که بزرگ شدی دیگه به کارت نمیاد مداد و پاک کن،عاشق بوی پاک کنهای فکتیسم وقتی بوشون میکنم انگار نشستم پشت نیمکت...

پاسخ
خانمی

منم همه وسایلم اتیکت داشت ، نمیدونم چرا هر کاری میکردم مامان دفتر فانتزی برام نمیخرید ، خیلی دوست داشتم مداد رنگی سی و چند تایی داشته باشم اما همیشه دوازده تایی میشد نصیبم! عاشق سطل آشغال کوچولوم بودم که میبردیم آشغال تراشامون رو توش بریزیم! دفتر های ساده که کاغذ کادو میکردیم ، یادش به خیر ...

منم همین حس رو دارم گیس گلابتون ، خیلی دل خانمی کوچولو میخواد یه دفتر از این فانتزی های خوشگل سالنامه ای داشته باشه اما هنوز نگرفتم و هی عقب انداخته بودم!!

پاسخ
بهارک

منم فتیش لوازم التحریر هستم..خوشمزه

پاسخ
ریحانه

شاید اندازه شما عاقل یا پولدار نباشم. دکتر نیستم و فوق لیسانس ریاضی فعلا اکتفا کردم. اما گاهی که دلم چیزی میخواد به خودم اهمیت میدم. پول جمع میکنم اما به درون خودم هم اهیمت میدم. گاه چیزایی میخرم که هیچوقت استفاده نمیکنم اما خوشحال میشم که خریدم. این یک کار رو باید ترک کنم. راستی خانم دکتر چکار کنم کارهامو نصفه رها نکنم؟؟؟؟؟؟من کار هنری زیاد میکنم گاه نصفه ول میکنم و میرم سراغ بعدی این کارمو دوست ندارم.

پاسخ
مهناز

باشه اینم مال تو

مهناز
پاسخ
نرگس

عااااااللللللللللللللللیییییییییییییهههههههنیشخندتاییدلبخند

پاسخ
لعیاشربانی

خخخخخووووووبببببه

پاسخ
دنیز

سلام عزیزم خیلی متنت قشنگ بود با اجازه تو کپشن پستم مینویسم

پاسخ
گیس گلابتون

سلام و ممنونم. بله در اینستاگرام دیدم.

پاسخ
انیسا

من الان 11 سالمه کلاس 5 هستم من هیچ وقت از داشتن لوازم تحریر سیر نمیشم هر وقت مدرسه ها شروع میشه همیشه مامانم بهم 1 میلیون میده که با دوست صمیمیم برم اونجا و هرچی دلم خواست بخرم از مداد گرفته تا هایلایتر های مختلف مداد رنگی فابر کاستل و غیره عشمن

پاسخ
گیس گلابتون

وااااای! خوش به حالت عزیز دل! من که هنوز دلبسته لوازم تحریر هستمقلب

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه