مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
الفبای زناشویی
1397/04/06 10:57

طلاق گرفتن یا نگرفتن؟ مسئله این است!

سلام،من ۲۹ سالمه،شوهرم بسیار عصبی و بددهنه،حتی رفتارهای خیلی ناشایستی با مادرش و من داره،راستش بر اساس صحبت‌های دکتر که من بهش گوش کردم ما باید جدا شیم، نمیدونم واقعاً چیکار کنم،محصول خداحافظ خشم و بگیرم و من و همسرم به هم یک سال فرصت بدیم یا اینکه طبق نظر دکتر بین بد بدتر بد رو انتخاب کنیم؟

 

متشکرم مرا طرف مشورت خود قرار دادید. باعث افتخار من است.

دکتر ... مورد احترام من است، ولی من با بسیاری از نظرات ایشان موافق نیستم. (از قصد نام ایشان را ذکر نکردم) یکی همین نظر ایشان که چپ و راست طلاق را تجویز می‌فرمایند. طلاق یک آسیب اجتماعی است. طلاق به زن و شوهر و فرزندانشان و اجتماع صدمه می زند. طلاق مکروه است. به نظر من تا جایی که ممکن است باید از طلاق اجتناب کرد.

 

من به طور کلی با طلاق موافق نیستم، مگر در سه شرایط زیر:

  • 1-شوهری که کتک می زند
  • 2-شوهری که مدام خیانت می‌کند
  • 3-شوهر معتاد

 

درباره سه مورد بالا هم به نظر من لازم نیست فوری طلاق بگیرید، بلکه پیشنهاد می‌کنم با آرامش به همسرتان بگویید او را دوست دارید، ولی با رفتاری که دارد نمی‌توانید با او زندگی کنید. به او شش ماه مهلت بدهید تا رفتارش را تغییر بدهد. در این شش ماه نباید با همسرتان زیر سقف زندگی کنید. ولی اگر به شما تلفن می‌کند، با او حرف بزنید. اگر از شما دعوت می‌کند هفته‌ای یک بار با هم بیرون بروید. حتی گاهی اوقات رابطه جنسی داشته باشید، ولی نه در خانه، بلکه در هتل. او باید بداند تا وقتی رفتارش را اصلاح نکند، شما با او زیر یک سقف زندگی نخواهید کرد. شاید یکی دو بار با هم مسافرت هم بروید. با او خوش رفتار و ملایم باشید و از او حمایت کنید تا بتواند خود را تغییر بدهد.

 

اگر همسرتان حاضر است تغییر کند باید پیش مشاور برود و این شش ماه تحت نظر مشاور باشد. شما باید نام مشاور را بدانید. چند بار با مشاور حضوری ملاقات کنید و مطمئن شوید همسرتان تحت درمان قرار دارد. اگر مشاور لازم می‌داند شما هم تحت مشاوره قرار بگیرید.

 

پس از شش ماه اگر براستی همسرتان پیش مشاور رفته و مشاور از پیشرفت او راضی است، به خانه برگردید. در غیر این صورت طلاق بگیرید.

 

شما وقتی می‌توانید موارد ذکر شده در بالا را اجرا کنید که از نظر مالی مستقل باشید. نباید سربار خانواده‌تان باشید، وگرنه فشار اقتصادی و دخالت‌های نامناسب خانواده، شما را تحت استرس قرار می‌دهد. شما باید خانم خودتان باشید تا بتوانید با ذهنی آرام و مستقل تصمیم درستی برای آینده خود بگیرید.

 

در موارد دیگر، مثل عصبی بودن، بددهن بودن، خسیس بودن، کم محبت بودن، بچه ننه بودن، رفیق باز بودن و ... به نظر من طلاق گزینه خوبی نیست، زیرا طلاق به دو دلیل اتفاق می افتد:

 

یک) ما آدم بدرفتار و بیمار را به همسری انتخاب کرده‌ایم. سؤال پیش می‌آید چرا انتخاب کرده‌ایم؟ چه گرایشی در ما وجود دارد که با یک مرد دچار اختلال شخصیت و بیمار روانی ازدواج می‌کنیم؟ اگر پاسخ این سؤال را ندانیم، ممکن است در روابط بعدی یا ازدواج بعدی باز هم یک مرد عوضی را انتخاب کنیم. راستی... در ایران از هر 5 مرد مطلقه 4 نفر آن‌ها مجدداً ازدواج می‌کنند، ولی از هر 5 زن مطلقه فقط یکی ازدواج می‌کند. یعنی مردهای مطلقه شانس بیشتری برای ازدواج مجدد دارند، ولی شانس ازدواج مجدد خانم‌های مطلقه کمتر است. (این آمار رسمی نیست، بلکه آمار سردستی است که متولیان ازدواج و طلاق بر اساس تجربه ذکر می کنند)

 

دو) همسرمان مرد بدی نیست، ولی ما (زن و مرد) همسرداری نمی‌دانیم و نمی‌توانیم به تفاهم برسیم. همسرداری مثل شنا کردن در دریاست. دریا گاهی آرام است و گاهی توفانی. اگر شنا بلد باشیم در دریا غرق نمی‌شویم، ولی اگر شنا بلد نباشیم، در آب عمیق و دریای توفانی گرفتار می‌شویم. وقتی خود را با زحمت و نیمه‌نفس به ساحل می‌رسانیم، به خود می‌گوییم: «چه دریا بدی بود. دفعه بد دریای خوبی پیدا می‌کنم!» درحالی‌که اشکال از دریا نیست، اشکال از خود ماست. ما (زن و مرد) نمی‌دانیم چگونه با همسرمان رفتار کنیم، چگونه محبت کنیم، چگونه استرس و خشم و ناکامی را مدیریت کنیم، و یا چگونه روابط جنسی را گرم و هیجان‌انگیز نگه‌داریم. تا وقتی این مطالب را یاد نگیریم، صد بار هم ازدواج کنیم به طلاق منجر خواهد شد. به همین دلیل من متعقدم برای طلاق گرفتن عجله نکنید. ازدواج بهترین کلاس درس زندگی است، پس درس‌های رشد شخصی را بیاموزید و رشد کنید.

 

دوست عزیز و دوست داشتنی! پیشنهاد می‌کنم شما خداحافظ خشم را تمرین کنید. در دوره زندگی مثل عسل ثبت نام کنید. یک سال همه انرژی خود را صرف تعلیم خودتان بکنید. سپس برای ازدواجتان تصمیم بگیرید. راستی... خداحافظ خشم را برای خودتان بگیرید و نه برای همسرتان. بیشتر مشکلات رفتاری شما و همسرتان با این دو محصول آموزشی برطرف خواهد شد و انشاالله میتوانید زندگی شیرینی در کنار همسرتان داشته باشید.

 

البته شما می‌توانید به مشاور روانشناس مراجعه کنید. در واقع، یک مشاور خوب همین دو مطلب (همسرداری و مدیریت خشم) را به شما آموزش خواهد داد، ولی هزینه‌اش خیلی خیلی خیلی بیشتر است و ممکن است همسرتان حاضر نشود پیش مشاور بیاید. بنابراین پیشنهاد می‌کنم این دو محصول آموزشی را تهیه کنید، خود را آموزش دهید، آنگاه اگر لازم بود پیش مشاور هم بروید. مطمئن باشید، وقتی شما تغییر کنید، همسرتان هم تغییر خواهد کرد. به شما قول میدهم.

 

 

این نظر خصوصی یکی از شما عزیزان است

خانم دکتر عزیز
من ۷ سال درگیر این موضوع بودم و الان مطمئنم که میخوام طلاق بگیرم و اقدام کرده ام.
به نظرم نسخه واحدی برای همه کیس ها وجود نداره. طلاق با شرایط مشابه ممکنه برای من خوب باشه و برای دیگری فاجعه. اینکه ما چطور خوشحالیم و خواسته هامون از زندگی چیه، بسیار روی تصمیمی که میگیریم تاثیر گذاره.
من میخوام طلاق بگیرم چون بعد از مدتی متوجه شدم زیر بنای فکر و خواسته های ما متفاوته و همسرم انچه که اظهار میکنه و نشون میده نیست. دروغگویی، ناتوانی در کنترل خشم، عدم توانایی در مدیریت روابط خانوادگی و دوستی، ناتوانی در حل و فصل مسایل مالی و خریدهای بزرگ، ایجاد احساس نا امنی در من، مقصر دانستن دیگران در مشکلات، دهن بینی و سایر مسایل اخلاقی به شدت من رو دلزده کرد. من عاشق همسرم بودم ولی در ازدواجم بسیار غمگینم. مشاوره های مکرر کمکی نکرد. به نظرم اگر کسی نخواهد تغیر کند یا برای مقصر نشان دادن دیگران به مشاور مراجعه کند، فایده نخواهد برد.
من به هیچ وجه منکر مشکلات خودم که در انتخاب این ادم و تحمل ۷ ساله این زندگی و توهین ها بوده نمیشوم. منکر رفتارهای اشتباه خودم هم نیستم.
اما مسئله اینه که مسائل کوچک کم کم باعث مسائل بزرگی مثل خشونت و خیانت شد( چیزی که من در مورد همسرم به سختی باور کردم. ان هم با دیدن اسناد معتبر)
برداشت من از زندگی شخصیم این است که ادامه یک رابطه بیمار آسیبهای بیشتری از جدایی برای من خواهد داشت. چنانچه اواحر احساس میکردم و میدیدم که تعادل رفتاری من در اثر خشم های انبار شده به هم خورده است.
من در این رابطه هر چه سعی کردم اصلاح کنم و بهتر شود، با مسایل و مشکلات تازه تری مواجه شدم.
البته این را هم بگویم شرایط بعد از طلاق آسان نیست. من یکی از دلایل صبر کردنم بهبود وضعیت مالی ام بود. راه طلاق دشوار است و اگر صرفا در اثر نا آگاهی و خشم ناگهانی صورت گیرد از چاله در آمدن و در چاه افتادن است.
بهتر است به خودمان و زندگیمان فرصت دهیم. مشکلات و مسایلی که ما را به این زندگی کشانده حل کنیم. از نظر روحی قوی تر و سالم تر باشیم تا تصمیم درست بگیریم و البته عواقب تصمیم را هم بپذیریم.
معایب زندگی مشترک من بیش از منافعش بود و مانعی بود برای انچه از زندگی میخواهم. به همین خاطر ترجیح میدهم طلاق بگیرم. اشتباهاتم را می پذیرم. اشتباهم در انتخاب و مشکلات شخصی ام را انکار نمیکنم. خودم و همسرم را بخشیده ام و میخواهم جدا شوم. کاش همسرم هم می پذیرفت بدون توهین و جنجال طلاق بگیریم...
متشکرم از شما
این نظر شخصی من است.

 

بیایید همگی برای خوشبختی و شادکامی این عزیز دعا کنیم. بله! هزینه بعضی ازدواجها خیلی زیاد است.

 

 

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

pegi79

سلام ببخشید نمی دونم چرا چندین بار نظر من ثبت شد، ببخشید

پاسخ
pegi79

سلام
با اینکه معمولا کم نظرم رو می گم واقعا حیفم اومد که در این مورد تجربه خودم رو نگم.
راستش تا 4 سال پیش وضع زندگی ما بدجوری داشت داغون می شد و به جاهای عجیب و غریبی داشت کشیده می شد به بهونه های خیلی ساده مثل دخالت اطرافیان، نداشتن همدلی، خشم های انباشته و هزاران دلیل کوچک و بزرگ دیگه موضوعات نابود کننده واقعی مثل موضوعاتی که خانم دکتر اول نوشته شون نام بردند وارد زندگی ما شده بود... وقتی با این سایت اشنا شدم که در اوج نومیدی بودیم هرروز به طلاق فکر می کردم مشاوره می گرفتیم و هیچ فایده ای نداشت و سررشته زندگی مشترک با وجود موفقیت سرشار فردی کاملا از دستمون در رفته بود.
بهترین جمله ای که در طی این سال ها و از زبان گیس گلابتون شنیدم این بود: سهم خودت را قبول کن 100 درصد و تمام و کمال. معجزه بود یه معجزه واقعی ...اصلا کار آسونی نبود ولی شروع کردم با دوره بهترین سال زندگی و بخشش شروع کردم و به زندگی مثل عسل و خداحافظ خشم هم رسیدم.. باورتون نمیشه حتی 100 درصد هم اجراشون نکردم ولی معجزه شده ، این معجزه در من و درون من شکل گرفته، نمی گم گل و بلبل محضه نمی گم همه مشکلات حل شده ولی حال من خیلی خوبه، خیلی، و بالتبع حال زندگیمون ، همسرم و بچه ها هم خیلی بهتره دیگه مدت ها می شه که به طلاق فکر نمی کنم و می دونم که خوشبختی لابلای همین لحظات و ساعاتیه که می گذره، هنوز هم راه زیادی برای طی کردن دارم و می دونم زندگی خصوصا زندگی مشترک و رشد فردی مراقبت روزانه و حتی لحظه ای لازم داره ولی خواستم اینجا به همه بگم که حال من این ماه های اخیر خیلی خیلی بهتره و همه اینها رو مدیون اول خانم دکتر عزیز هستم که با عشق و از اعماق وجودش آنچه رو که به سختی به دست آوردن و 100 درصد امتحانش کردن در اختیارمون می ذارن و بعد خودم که مراقب خودم بودم و جسارت پذیرفتن سهم 100 درصدی خودم در این زندگی رو داشتم جسارتی که این روزها در کمتر آدمی به چشم می خوره... متشکرم از شما از خودم و از این دنیای زیبا...

پاسخ
گیس گلابتون

من به شما افتخار می کنمدست هزاران درود بر شماگلگلگل

پاسخ
animani
http://howtobehappy.blogfa.com

من تصورم اینه که اینا دلایل مهمی باشه
1-ما دوست داریم خوشیهای یک ماجرا رو داشته باشیم اما بدون مسوولیتهاش، پس از زیر کار در میریم، پول راحت می خوایم، مسولیت ازدواج رو هم دوست نداریم ولی موضوع اینه که ازدواج مثل کار نیست که با زدن زیرآب این و اون و یا کم کاری حتما کل کار رو از دست بدیم. اینجا دیگه ما هستیم تنهایی و مسوولیتها :)))
2- بالغ نیستیم
3- از ازدواج رویا می سازیم
4- بلد نیستیم خودمونو شاد نگه داریم و شادی ازدواج یه مدت بعد تموم میشه و باز حالمون بده
5- از حس این که مجردها الان دارن حال می کنن و ما دیگه جزشون نیستیم هم بهمون فشار میاد

پاسخ
گیس گلابتون

متشکرم

پاسخ
گیلاس

سلام ممنونم از نظرتون،منظور من اوایل ازدواج بود که هنوز زوجین نتونستن به ثبات روحی و آگاهی درباره شرایط روحی و روانی هم برسند و نیاز به کمی آرامش دارن،شما درست میگویید بعد از مدتی که توانستند مدیریت زندگیشان را بیاموزند جز خودشان کسب مسئول شکستشان زندگیشان و برعکس موفقیت و شادی آن نیست

پاسخ
گیس گلابتون

متشکرم. اوایل ازدواج، شکننده ترین زمان ازدواج است. به همین دلیل 50% طلاق ها در سال اول اتفاق می افتد. زن و شوهر باید روی درایت خودشان حساب کنند و منتظر شعور و درایت دیگران نمانند. دو نفر که ازدواج می کنند، دو تا آدم بالغ هستند. بچه که نیستند بگوییم باید بزرگترها مراقب رابطه آنها باشند. اصلا همین طرز فکر که زن و شوهر پس از ازدواج همچنان خود را کودک می دانند و انتظار دارند دیگران از آنها مراقبت کنند، به ازدواج ها در ایران صدمه می زند. ما مسئول تجربه های زندگی خود هستیم. ما مسئول تجربه های زندگی خود هستیم. ما مسئول تجربه های زندگی خود هستیم. ما مسئول تجربه های زندگی خود هستیم. ما مسئول تجربه های زندگی خود هستیم. ما مسئول تجربه های زندگی خود هستیم. ما مسئول تجربه های زندگی خود هستیم. و هزار بار دیگر تکرار خواهم کرد. در تک تک این مقاله ها تکرار خواهم کرد. شاید که رسالت من بالاخره به گوش یک نفر برسد. تشکر می کنم از این که نظرتان را نوشتید و خواهش می کنم در آینده هم مرا از نظرات خوب خودتان بی بهره نگذارید.

پاسخ
گیلاس

سلام خانم دکتر عزیز،متن شما عالی بود،من هم با دیدن زندگی اطرافیان اولین و مهمترین دلیل طلاق در ایران را دخالت خانواده ها بخصوص خانواده مرد میدانم،متاسفانه در کشور ما مادران(البته نه همه اما اکثریت) پسرانشان را برای زندگی مستقل تربیت نکرده آمد بلکه برای عقده های فروخورده درونی و بنابراین عروس را رقیبی برای خود میبینند،به شخصه فکرمی‌کنم رفتار درست مادرشوهر میتواند جلوی خیلی از اختلافات را بگیرد تا زن و شوهر زودتر به تعادل روحی و روانی مورد نیاز برای زندگی مشترک برسند،نه اینکه خودش عاملی برای تنش و دور شدن زوجین باشد،متشکرم

پاسخ
گیس گلابتون

متشکرم. قبول دارم که دخالت سایرین، زندگی مشترک را سخت می کند، ولی در واقع زوجین اجازه مداخله سایرین را می دهند. در درسهای زندگی مثل عسل خیلی مفصل به این موضوع پرداخته ام.
پیام اصلی سایت گیس گلابتون این است: من مسئول تجربه های زندگی ام هستم! اگر این پیام را با همه وجود درک کنیم، منتظر اصلاح رفتار مادرشوهر نمی مانیم. زن و شوهر مسئول زندگی مشترک خود هستند. اگر هر دو مسئول باشند، هیچکس نمی تواند زندگی آنها را خراب کند. از همه جالب تر که زوجین هریک صد در صد مسئولیت حفظ زندگی زناشویی را دارند و نه پنجاه درصد. یعنی اگر من فکر کنم فقط پنجاه درصد مسئولیت حفظ زندگی زناشویی بر عهده من است، برای هر قدمی که برای زندگی ام برمی دارم، منتظر می مانم که همسرم هم یکی بردارد. ولی اگر مسئولیت صددرصد را بپذیرم، تمام توجهم را روی اصلاح رفتارم خواهم گذاشت. کجا بداخلاقم؟ کجا گیر میدم؟ کجا غرغر می کنم؟ کجا توهین می کنم؟ کجا احساس قربانی شدن دارم و چرا؟ کجا توقع بیهوده دارم؟ کجا حالم خوب نیست و اختلال خلقی ام را روی سر همسرم خالی می کنم؟ در حالیکه باید دارو مصرف کنم، ورزش کنم، غذای سالم بخورم، به اندازه کافی بخوابم؟ و خیلی مطالب دیگر.
دوست گرامی تا وقتی ما منتظر هستیم مادرشوهرمان رفتارش درست شود، بعد زندگی مشترک ما اصلاح شود، کلاه مان پس معرکه است.
همیشه از خودمان آغاز کنیم. مسئولیت خوشبختی ما با خودمان است. از دیگران انتظار نداشته باشیم. متشکرم نظرتان را نوشتید و در آینده هم مرا از نظرات خوب خودتان بی بهره نگذارید.

پاسخ
Roozbeh

سلام خانم دکتر متاسفانه طلاق یک واقعیت تلخه چند روز پیش تو یکی از کافی شاپهای مورد علاقه ام با خانمی حرف می زدم که کارمند یک دفتر خدمات قضایی بود و می گفت بعد هر تعطیلی دوسه روزه چندین دادخواست طلاق دارند!!!!!از همه سن و سالی هم هستند از همه بدتر بعضی از زوجها حاضر به مذاکره در مورد آینده فرزند و ... نیستند و صرفا طلاق می خواهند و در واقع وقتی پیشنهاد رفتن به مشاوره می دهی که طلاق محترمانه را یاد بگیرند هدف زننده ترین برخوردها خواهی شد

پاسخ
گیس گلابتون

بله. تعطیلات چند روزه، پر از خشونت خانگی است... متاسفانه

پاسخ
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه