زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1394/09/18 15:41

این هم از تعطیلات ما!

این پست پس از تاسوعا و عاشورا نوشته شده

از وقتی خانه ما به خارج از تهران منتقل شده است، بعضی افراد تصور می‌کنند خانه ما ییلاق و ویلاست. تعطیلات دو سه روزه را بدون دعوت در خانه ما می‌گذرانند. خودشان کم هستند، مهمان هم دعوت می‌کنند. تمام تعطیلات دو روزه و سه روزه امسال برای ما به دوی ماراتون خدمترسانی به مهمانان ناخوانده تبدیل شده است.

 

دیگه فیوز پرانده‌ام.

 

من و همسرم از ساعت هفت صبح تا نه شب کار می‌کنیم. تا لقمه ای شام بخوریم، وقت خواب است. شب می‌خوابیم و صبح که از خواب بیدار می‌شویم، دوباره روز از نو، روزی از نو. فقط جمعه را داریم. تازگی من صبح روزهای جمعه را در کلاس حسابداری هستم. قبل از این که در کلاس حسابداری ثبت نام کنم، همسرم صبح‌های جمعه را به تهران می‌رفت تا در جلسات کاری شرکت کند. می‌خواهم بگویم تقریباً تعطیلی نداریم.

 

دلم را به تاسوعا و عاشورا خوش کردم. گفتم: دست کم یک عالم می‌خوابم. ولی چشمتان روز بد نبیند! آخر شب شنبه، دوم آبان (عاشورا) از بس کار کرده بودم، تمام تنم درد می‌کرد. وضع پدر و پسر هم بهتر از من نبود. مثل سگ سوزن خورده دنبال خرده فرماشات مهمانان گرامی دویده بودیم.

به آقای شوشو گفتم:

من کم آورده‌ام. این بار همه تعطیلات دو روزه و سه روزه، به مسافرت می‌رویم. اگر قرار است زیر بار خدمات رسانی له شویم، در جاده‌های شلوغ و پرترافیک، له می‌شویم. آخه این چه وضعی است؟

 

او هم قبول کرد. دلش برای من حسابی سوخته بود. تقویم را نگاه کردم و دیدم وااااااای تقریباً تمام آذرماه تعطیل است: اربعین، رحلت رسول، شهادت امام رضا... بیچاره شدم! یا زیر بار مهمانداری از مهمانان پرتوقع ناخوانده له خواهم شد یا در جاده‌های پرترافیک کوبیده می‌شوم. ولی فکر می‌کنم راه حل سومی وجود دارد. نظر شما چیست؟ آیا راه حل سوم وجود دارد؟


پی نوشت: اگر پس از سه روز مهمانداری، شما یک تلفن تشکر خشک و خالی از سوی مهمانان من دریافت کردید، من هم دریافت کردم!!!

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

atussa

سلام
مهمان ناخوانده خیلی سخت است....آن هم در این دوره زمونه با این همه مشغله ای که همگی داریم....
اما راه حل سوم: به نظر من از قبل اعلام کنید که قصد رفتن به سفر دارید، اگر دلتان خواست که سفر بروید در غیر اینصورت در خانه بمانید و استراحت کنید....آنها که دیگر خانه تان را چک نمی کنند فوقش هم که بعدا متوجه شدند سفر نرفتید بگوئید که کاری پیش آمد و نتوانستید بروید و در تعطیلات بعدی به سفر می روید! اینطوری خیالشان بابت تعطیلات بعدی هم راحت می شود که برای خانه شما نقشه نکشند!
والا ! دلیلی نداره آدم در مورد زندگی خودش با دیگران شفاف سازی انجام بده!

پاسخ
گیس گلابتون

نیشخند
ما همین کار را کردیم! سه شنبه خواهم نوشت. خیلی خوب جواب دادهورا

پاسخ
شاینا

گیسوجان من هم ماجرایی شبیه به شما داشتم. منتها من و مادر بیست روز مریض داری کردیم ، بعد من رفتم به همراه یک خانم کارگر خانه ی مریض را که یک ماه بود نظافت نشده بود و پر از خاک بود تمیز کردم. بیمار محترم البته به خانه اش برگشت و بعد نه تنها تشکر نکرد که توهین زشتی هم کرد. بعد تازه چون نسبت نزدیکی به پدرم داشت پدر از او دفاع می کرد. گیسوجان ناگهان چنان منفجر شدم که نگو و نپرس. چنان دعوایی کردم که آنسرش ناپیدا. البته به خاطر تمیز کردن خاک ها میکروب وارد بدنم شده بود که با این شوک شدید مقاومت بدنم شکست و ریه ام به شدت عفونی شد و کلی هزینه برای درمان. البته الان با لبخند این خاطرات را می نویسم و هم فامیل عزیز و هم پدر عزیزتر از جانم را دوست دارم. متوجه شدم من هم بی تقصیر نیستم که این اتفاقات برایم افتاده است و انفجار به تنهایی اثری نخواهد داشت. خدا را شکر الان با تمهیداتم وضعیت بهتری دارم.

پاسخ
سارانگ1

میفهمم چه می گویید، با تمام سلول هایم متوجه منظور پس این حرفها هستم.
منتظرم نظر دوستان را در اینجا بخوانم.

پاسخ
گیس گلابتون

چه دل خونی داری مادرخنده

پاسخ
nilpar

سلام خانم دکتر عزیز چرا همه ما از این خاطرات بسیار شیرین و فراموش نشدنی از مهمونهای ناخوانده داریم؟ خندهشایدچون سعی می کنیم به مهمونها خیلی خوش بگذره و اونها فقط روی خوش و مهمون نوازی بی عیب ونقص ما را میبینن و اصلا متوجه خستگی و کلافی ما نمیشوند و اینجور بنظر میاد که ما خیلی لذت میبریم از اینکه در خدمت مهمونا باشیم چون کار دیگه ای نداریم و یک عالمه هم وقت آزاد انرژی داریم !! اگر بدونیم کسی وقت نداره و خیلی گرفتاره و برنامه اش پره مسلما خونه اش مهمونی چند روزه نمیریم . تعارفاتی که میکنیم هم خیلی مهمه چون واقعا تعارف اومد نیومد دارهنیشخند

پاسخ
گیس گلابتون

حق باشماست. فکر می کنم این مطلب ریشه فرهنگی دارد. ما واقعا برای مهمان از خودمان مایه می گذاریم. حق باشماست.

پاسخ
masg

آخی نازی قلب
این هم تصور من از قیافه ی گیس گلابتون بعد از تعطیلات خمیازهکلافهمنتظرافسوس
خوش باشید همیشه لبخندگل

پاسخ
fvafaei

سلام.
من كه مي‌گفتم هفته بعد خانه شما!آنوقت ديگر بي حساب و كتاب خانه ما نمي آمدند.

پاسخ
گیس گلابتون

چه باحال!
سه روز بخور و بخواب!!!
خوب فکری است ها. مرسی

پاسخ
aradi8120

سلام.خانم دکتر اگر جای من بودید چه میکردید؟
سی ساله ک زندگی من همینطوره.متأسفانه مجرد و بیکار هم هستمگریهو مجبورم با این شرایط خانواده در این شهر کوچک بسازم!
زمانی ک محصل و دانشجو بودم به مراتب سخت تر بود.
متأسفانه خانواده من فرهنگ غلطی دارن.

پاسخ
p_j_nodoost

آناهیتای نازنینم ممنون که دوباره نوشتید با دیدن ایمیل پروپیمون شما حسابی ذوق زده شدم،نظر من اینه که قبل از تعطیلات چند روزی برای یه مسافرت هوایی برنامه ریزی کنید،اینطوری درگیر ترافیک و شلوغی هم نخواهید بود. کاملا درک میکنم چقدر از بابت مهمانهای ناخوانده اذیت میشید،

پاسخ
گیس گلابتون

قلب

پاسخ
شاینا


چرا روابط فامیلی و خویشاوندی ما نباید مبتنی بر حمایت و پشتیبانی به خصوص در مواقع سختی مثل بیماری های شدید باشد؟ چرا باید مبتنی بر اختلال در زندگی یکدیگر یا انتظارات بیجا باشد؟ می دانید چقدر آدم بیمار دیده ام که تنها بوده اند و از خودم پرسیده ام پس آشنایان و اقوام آنها کجا هستند و چرا رهایشان کرده اند؟

اصلا از بحث حمایت در سختی که بگذریم خود این دیدار می توانست طور دیگری باشد. می شد با شما راجع به روز و ساعت مهمانی هماهنگی کنند و به جای سه روز زحمت چند ساعتی شادی به جا می ماند.

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه