زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1390/08/20 00:00

عاشق خوزستان-2

بخش اول را اینجا بخوانید


دو سه روز مانده به عید فطر، مردم با شادمانی به خرید و تدارک عید مشغول بودند. شهر شادگان مثل ایام پیش از نوروز تهران، در تب و تاب بود. روز عید فطر، مردم روز بهترین لباس های خود پوشیدند و به دید و بازدید رفتند. نگهبانان بیمارستان که عرب بودند، با  بچه های شان به دیدن من آمدند. یک پیشنهاد ازدواج هم دریافت کردم. افتخار همسر چهارم بودن! نمی دانم چطوری جلوی خودم را گرفتم و لنگه کفش را به سرش نکوبیدم.

بیمارستان یک سوییت در اختیار من گذاشته بود. این سوییت هیچ پنجره ای نداشت چون اطراف بیمارستان بیابان بود و می گفتند: "ممکن است اراذل پنجره را بشکنند و به سراغت بیایند." من به مدت یک ماه در تاریکی به سر بردم. درس خواندم و تمرین های مراقبه ای انجام دادم. یک چله نشینی کامل.

یک ماه گذشت و من نه تالابی دیدم و نه خوزستانی. به همین دلیل پیش از بازگشت به تهران خود را به یک تور دور خوزستان مهمان کردم. البته یک تور یکنفره با شرکت خودم و با استفاده از هر وسیله نقلیه ممکن، از اتوبوس قراضه گرفته تا پشت وانت!

آبادان ویرانه، خرمشهر ویرانه، اروند رود پر از لاشه کشتی های غرق شده، رامهرمز مثل همیشه سرسبز، اندیمشک خاک آلود، موزه چغازنبیل تا اطلاع ثانوی تعطیل، شوش دانیال به حال خود رها شده و اهواز ... شهری که عاشقش بودم ... زیر غبار مدفون شده، با نخل های هرس نشده و بی توجه رها شده. همه جا پر از آثار جنگ. تمام آن سه روز بغض داشتم. شهرهای رویایی دوران کودکی من ویران شده بودند.
می دانید که ما در آتش بس هستیم و در واقع جنگ هنوز تمام نشده است. زیرا هنوز غرامت جنگ تعیین و پرداخت نشده است. جنگ می تواند هر آن با یک شلیک گلوله آغاز شود. به همین دلیل آثار جنگ در خوزستان حفظ شده و شهرها بازسازی نشده اند و اروند رود پاکسازی نشده است.

تهران مثل یک زن پیر و بیمار هر روز خود را به زیوری جدید می آراید، بی توجه به آن که خرج این زر و زیور از استان خوزستان تامین می شود. استانی که روی طلا خوابیده و تمام ایران از گوشت تن آن تغذیه می کند. هربار به خوزستان فکر می کنم، گریه ام می گیرد ...

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

goli

مثل اینکه مجرد بودن شما هم واسه خودش دنیایی بوده . باید مجردا یاد بگیرن چه جوری از این دورانشون مثل شما استفاده کنن و دست رو دست نذارن منتظر شوهر!!!!!!!

پاسخ
شیوا

البته اگر امکانش باشه. وقتی خانواده مثل دوره قاجار مجبورت کنن تو خونه بشینی (البته غیر از درس و اشتغال در شهرت)، مجرزی نه تنها دنیا نیست، یه سلول کوچیکه

پاسخ
بارانrf

من هم سه سال پیش به خوزستان سفر کردم و جدا تاسف خوردم تصور دیگری داشتم از اهواز. هنوز آثار و سیاهی های جنگ از چهره شهر پاک نشده و شهرهای اطراف در محرومیت زندگی می کنند. صد حیف

پاسخ
شیما

عالی نوشتی گیس گلابتون جان:( دلمون خون شد به حال این سرزمین پدری...
چه مقایسه ای بود این 2 تا پست...گریه هم دارد برای کسی که دیده:(

پاسخ
گل نمک

من خوزستان هستم....
بیش از صد سال است که نفت این سرزمین را تامین کرده ام ولی مسجد سلیمانم هنوز برق و گاز ندارد!
کارون و دز و کرخه و مارون و جراحی از من هستند ولی مردمم آب آشامیدنی ندارند...
خرمشهر و آبادانم فقط در هفته دفاع مقدس، عزیز میشوند!!
دشتهای زیبای بختیاری ام خیلی وقت است دیگر سبز نمی شوند.
مردم من نمی توانند نفس بکشند،

به دادم برسید....

پاسخ
فرشته کوچولو

با پاراگراف آخر کاملا موافقم. وقتی اهواز زندگی می کردم همیشه یه حس بدی نسبت به تهران و ساکنینش داشتم. همیشه این سوال رو در ذهن داشتم "چرا باید همه چی باید واسه اونا باشه؟ چرا باید امکانات ما حداقل باشه ؟" همیشه تبعیض بوده.
مردم خوزستان خونگرمترین، ساده ترین، بی ریاترین و کم توقع ترین مردم ایران زمین هستن. حقشون خیلی بیشتر از اینهاست.

پاسخ
هدي

عزيزم خيلي زيبا نوشتي خيلي به دلم نشست
چقدر براي خاطراتت ارزش قائلي ، اين خيلي زيباست

پاسخ
اندر احوالات

می دونید که خانواده پدری من اهل اهواز و رامهرمز هستند
ولی صد حیف که هرگز اونجا رو ندیدم
به جز یکی دو بار در کودکی اونهم برای جشن عروسی
من خود شهر ها رو ندیدم و افسوس می خورم

پاسخ
ونوس

به عنوان یک خوزستانی با تمام سلولهایم احساسی که نسبت به این خاکداری رو تحسین میکنم.ممنونم که مظلومیت ومحرومیت این منطقه رو درک میکنی.ممنونم.بوسی به گرمی هوای تیرماه اهواز برات میفرستم.

پاسخ
سمیه

من از بچگی زیاد به خوزستان رفت و امد داشتم به خاطر اقوامی که اونجا داشتیم و همیشه حرص خوردم که چرا این استان که تامین کننده بسیاری از صادرات و اقلام ضروریه کشوره باید اینطوری باشه مخصوصا این چند سال اخیر که مشکل گرد و غبار هم اضافه شده اون قسمت آتش بس جنگ رو نمی دونستم پس احتمالا به خاطر منافع سیاسی شونه که به این استان رسیدگی نمیشه !

پاسخ
جهان سادات

من هم گذرم برای 6-5 ساعت اونطرفا اوفتاده و همیشه با خودم میگفتم چرا این اطراف بازسازی نمیشه پس جریان مربوط میشه به غرامت جنگی و ...!متفکر و چه غم انگیز..

پاسخ
مونا

سلام گیس گلابتون جان

سال نو رو به تو و همسر خوبت تبریک میگم

از مطالب خوب و مفیدت یک دنیا ممنونمگل

درباره این پست هم باید بگم اهواز نسبت به گذشته خیلی بهتر تمیزتر و زیباتر شده
ولی افسوس که نسبت به ثروتی که اینجا هست چند ده سالی از انچه که باید باشه
عقب تره بعلاوه پدیده گرد و غبار که چندین سال
مردمو عذاب میده و هیچ کاری هم براش نمی شهگریه

به هر صورت ممنونم که مینویسیقلبماچ


پاسخ
dorsa

man khuzestaniam gisgolabetun...bakhtiari e khuzestanam..kheili eshgh kardam ke darmorede khuzestan injuri neveshti..mibusamet

پاسخ
گلابتون

زن چهارم؟تعجب
خیلی خانومی کردی گذاشتی سالم بره!

پاسخ
گلابتون

یادم رفت اینم بنویسم: پشت وانت نشستن یکی از کارایی که خیییییلی کیف میده اصن یه وضی!!! باد میخوره تو موهای آدم یه کیفی میده که نگووووونیشخند

پاسخ
نیره

من تا به حال خوزستان نرفتم...راستی دوستمان گولو نامزدی اش را پس داده متاسفانه...شاید لازم باشد خبرش را در سایت قرار دهید...

پاسخ
گیس گلابتون

... چی بگویم ... اگر آدم قبل از ازدواج بفهمد برای هم مناسب نیستند، بهتر است. انشاالله برای هر دو زندگی خوبی در پیش است.

پاسخ
goli

چرا گولو نامزدیشو به هم زده ؟؟؟؟؟؟؟
آخه مگه به این آسونی میشه؟؟؟ناراحت

پاسخ
کبریا

انگار فقط شمائید که میدانید سر جنوب ایران چی آمده!!!!!!!! مادرم بزرگ شده آبادان است اونم چیزایی که شما دیدید رو دیده و صد افسوس....

پاسخ
مریم

سلام.من تقریبا نیمچه همکارتونم یه دندانپزشک خوزستانی!نوشته تون اشکو به چشمم آورد یاد تمام غصه ای افتادم که از دیدن هر باره ی مردمم راه گلومو میگیره.شادگان هنوزم همونه....زخمهای این خاکی که دینشو به ایران داده هنوز تازه است.مرسی که به یادمون بودید.

پاسخ
افروز خانوم

منم گریه م گرفت
خوزستان ِ عزیز ِ آبا اجدادی من و دزفول شهرِ کودکیهام...

البته دزفول فوق العاده شده گیسو جان
امیدوارم حتما سر بزنید بهشت خطه ی جنوب..
این عکس ها رو عید 93 گرفتم

افروز خانوم
پاسخ
گیس گلابتون

خوشحالم که دزفول رشد کرده. در دوران کودکی من، شهر خلوت و پرگرد و خاکی بود. خیلی خوشحالم

پاسخ
گیس گلابتون

خوشحالم که دزفول رشد کرده. در دوران کودکی من، شهر خلوت و پرگرد و خاکی بود. خیلی خوشحالم

پاسخ
سارانگ1

چه زیبا نوشتی! اشکم سرازیر شد.

پاسخ
amitis2017

مرررسی گیسی جوووووون خیلی قشنگ از خوزستان گفتیییییی متاسفانه هنوزم همینههههههه داغون شدیم من خودم اهوازیم ناراحت

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه