مادرناتنی بودن دشوار است. مادران ناتنی همه زحمات یک مادر را به عهده دارند، بدون این که افتخارات یک مادر را داشته باشند. مادران ناتنی همه جا و در همه شرایط زیر ذره بین انتقاد همگان قرار دارند. ظاهرا بهشت زیر پای مادران ناتنی نیست. متأسفانه فرهنگ ما نسبت به مادران ناتنی بسیار بی‌رحم است و کار را برای مادران ناتنی دشوارتر می‌کند. ما با افسانه‌های سیندرلا، سفید برفی و اولدوز و کلاغ‌ها بزرگ شده‌ایم. نفرت و ترس از مادرناتنی از کودکی در وجود ما تزریق شده است. به همین دلیل هر مادرناتنی در خفا از خود می‌پرسد: "آیا من هم موجودی نفرت‌انگیز مثل زن باباهای افسانه‌ها هستم؟" مادران ناتنی دچار شرم و احساس گناه هستند، زیرا جامعه با آن‌ها به گونه‌ای رفتار می‌کند که انگار عفریته‌ای شریر می‌باشند. آمار طلاق در کشور ما بالا رفته است. در شهرهای بزرگ حدود نیمی از ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌شود. پس هر روز تعداد کودکانی که با مادرناتنی بزرگ می‌شوند، افزایش می‌یابد. اگر طرز فکر ما و رفتار ما با مادران ناتنی عوض نشود، کودکان طلاق بیش از هرکسی از این موضوع آسیب می‌بینند. این بخش سایت به مادران ناتنی تقدیم می‌شود. کامنت دیگران حذف می‌شود. اینجا جایی است که مادران ناتنی می‌توانند با آرامش مشکلات خود را بیان کنند و جواب بسیاری از سؤالات خود را پیدا کنند. لطفاً با کلام محبت و احترام بنویسید. همان کلامی که شایسته شماست. ممنونم

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
مادران ناتنی
1394/05/23 15:57

روابط موفق والدین و فرزندان ناتنی

سر میز غذا، خانمی برایم درددل می‌کرد. او نمی‌دانست من مادرناتنی هستم. همینطور داشت می‌گفت و می‌گفت که یکمرتبه گفت:

می دانید، وقتی خیلی کوچک بودم، مادرم، خانه را ترک کرد. مرا مادر ناتنی‌ام بزرگ کرده است. مادر ناتنی من، یک فرشته است.

 

غذا بیخ گلویم گیر کرد و به سرفه افتادم ... خدایا سپاس!

 

تصمیم دارم کتابی در مورد روابط موفق والدین ناتنی و فرزندان ناتنی بنویسم، آن هم با شاهد مثال‌هایی از ایرانی‌ها و داستان‌ها دارند یکی یکی از راه می‌رسند.

 

تا آن موقع که شاهد مثال‌های ایرانی جمع آوری شوند، از مثال‌های واقعی و مشهور خارجی برایتان می‌نویسم:

 

آیا می‌دانستید آبراهام لینکلن مادرناتنی داشته و بارها اعتراف کرده: همه موفقیت‌هایم را مدیون مادرناتنی ام هستم؟

 

فیلم the Better Angels   محصول 2014

داستان فیلم: مادر آبراهام لینکلن در اثر بیماری فوت می‌کند. پدر به مدت چند ماه، بچه‌ها را در خانه ای وسط جنگل رها می‌کند و به دنبال همسری جدید می‌رود. همسر جدید، بیوه ای با یک دختر و یک پسر است. او خانه را پاکیزه می‌کند، بدن بوگرفته بچه‌ها را می‌شوید. برای خانه، اسباب و اثاثیه می‌آورد.

 

 با آمدن او انگار زمین هم بهتر محصول می‌دهد. خواهر آبراهام بسرعت با مادر جدید دوست می‌شود، ولی آبراهام کناره گیری می‌کرده است. حتی گردنبند مادرناتنی را می‌دزدد. پدر آبراهام او را چوب می زند، ولی مادرناتنی مداخله می‌کند و اجازه نمی‌دهد تنبیه ادامه پیدا کند. او گردنبند را به آبراهام هدیه می‌دهد.

 

مادرناتنی به آبراهام می‌گوید: من نیامده ام جای مادرت را بگیرم. البته تو را به اندازه مادرت، دوست می‌دارم. حتی اگر تو اصلاً مرا دوست نداشته باشی.

 

رابطه آن‌ دو آرام آرام بهبود می‌یابد.

 

اگر مادرناتنی هستید، پیشنهاد می‌کنم این فیلم را ببینید.

 

ناپلئون هیل، نویسنده کتاب " بیندیشید و ثروتمند شوید!" مادرناتنی داشت، او اذعان کرده، بدون مادرناتنی اش، معلوم نبوده سرنوشتش چه می‌شده است.

 

او می‌نویسد: در 9 سالگی مادرم را از دست دادم. کودکی سرکش و بدرفتار بودم. تمام مردم محله از دستم عاصی بودند. وقتی پدرم همراه همسر جدیدش وارد خانه شد، قلبم پر از نفرت و کینه بود. از دست پدرم عصبانی بودم. اطرافیان نیز مرا از حضور یک زن جدید در خانه مان بشدت ترسانده بودند. با اخم به صورت مادرناتنی ام زل زده بودم.

 

پدرم به مادرناتنی ام گفت: ناپلئون پسر بزرگ من است. بچه بی ادب و گستاخی است. اگر تمام روز به تو سنگ پرت کرد، اصلاً تعجب نکن!

 

من بیشتر اخم کردم. قدری هم دهن کجی. مادرناتنی ام مستقیم به من نگاه کرد. چه نگاه نافذی. به سمتم آمد و دستش را زیر چانه‌ام برد. سرم را آرام بالا آورد و گفت: من اینجا هیچ پسر بی ادبی نمی‌بینم، بلکه یک پسر باهوش می‌بینم که انگیزه قوی برای هدفی بزرگ ندارد.

 

یکمرتبه یخ قلبم باز شد: من باهوش هستم؟!

 

مادرناتنی ام مرا با کتاب خواندن آشنا کرد. سپس مرا تشویق کرد بنویسم. نوشته‌هایم را تحسین کرد و به من گفت نوشته‌هایم را برای روزنامه‌های محلی بفرستم. من از پانزده سالگی نوشتن در روزنامه را آغاز کردم.

 

- اگر مادرناتنی ام، مثل بقیه مرا یک بچه بی ادب می‌دید، نمی‌دانم چه سرنوشتی در انتظارم بود.

- اگر مادرناتنی ام، به من تلقین نمی‌کرد که باهوش هستم، نمی‌دانم چه سرنوشتی در انتظارم بود.

- اگر مادرناتنی ام، مرا با کتاب و نوشتن آشنا نمی‌کرد، نمی‌دانم چه سرنوشتی در انتظارم بود.

 

و در مورد پدرناتنی ها:

 

دیل کارنگی، نویسنده کتاب "آیین زندگی" و "آیین دوست یابی"، پدرناتنی است. او پس جداشدن از همسر اولش، با خانمی که دو فرزند داشت، ازدواج کرد.

 

دیل کارنگی، معلم بزرگ موفقیت، در کارنامه زندگی‌اش هم طلاق داشته و هم تجربه پدرناتنی بودن را. او کسی است که حتی پس از مرگ، مسیر خوشبختی و موفقیت را به مردمان می‌آموزد.

 

کتاب‌های آیین زندگی، آیین دوست یابی و آیین سخنوری، هنوز که هنوز است جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های خودآموز دنیاست.

 

همه متخصصان خانواده معتقد هستند، نقش پدرناتنی ها از نقش مادرناتنی ها، دشوارتر و پیچیده تر است.

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

sheikhyan

مثل همیشه عالی عالی عالی بود
دوستون دارم فراوووون
میدونم یکم دیر شدهخجالت اما... روز پزشک مبارک
با یه قلب خوشگل قلبو بووووووس

پاسخ
محیا

خانم دکتر مادر من هم مادر ناتنیه هفده سالگی مادر یه دختر هفت ساله شده .تا حدودی شما را درک میکنم. همیشه به خاطر قضاوت دیگران فداکاری کرده .کارهایی که برای من انجام نداده. رابطه خوب و صمیمی با خواهرم دارند و البته در این رابطه موفق خواهرم هم سهم دارند. خواهرم هم فهمیده و محترم و مودب اند.

پاسخ
گیس گلابتون

به شما، مادر و خواهر عزیزتان تبریک می گویم

پاسخ
بهرام

عالی بود ، ممنونم لبخند

پاسخ
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه