زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1393/08/13 19:21

تعزیه عاشورا

سال ۱۳۵۴ یا به قول آن زمان، سال ۲۵۵۴. شوشتر. هفت ساله بودم. اوریون گرفته بودم. تبم قطع شده بود، ولی اجازه نداشتم راه بروم. می‌گفتند کسی که اوریون دارد اگر راه برود، نازا می‌شود. عاشورا بود. پدربزرگم مرا بر شانه‌اش نشاند و با هم به تماشای دسته رفتیم. دسته بود؟... نه! یک لشگر کامل بود.

 

شترها با کجاوه، اسب‌سواران، خیلی عظیم سربازان با لباس‌های ۱۴۰۰ سال پیش، جوانان مشک به دوش، زنان روبنده دار و کودکان دشداشه پوش... حتی خود امام حسین با لباسی سبز و اسبی سفید و شمر با لباسی سرخ و اسبی سیاه آنجا بودند. دسته جا به جا می‌ایستاد و رقص زار را اجرا می‌کرد. رقص زار، رقص شادی نیست، بلکه روش عزاداری جنوبیان است.

 

دو طفلان مسلم، به صدها تبدیل شده بود. علی‌اکبر، به ده‌ها تبدیل شده بود.

ظهر عاشورا، امام حسین و شمر جنگیدند. سوار بر اسب به روی هم شمشیر کشیدند و ما شیون می‌کردیم.

 

چه مراسم باشکوهی... من تمام آن روز بر شانه پدربزرگ قد بلندم نشسته بودم و بهترین جایگاه برای تماشا را داشتم. تمام آن صحنه‌های شکوهمند را مثل فیلم در ذهنم ضبط کردم. کاش می‌شد مثل هری پاتر آن تارهای خاطره را در جام جادو به شما نشان بدهم.

 

چندین سال بعد در ابیانه بودم. نخل که همان تابوت امام حسین است، بر شانه هیئت در روستا به گردش درآمده بود. هدایتگر نخل روی سر مردم، کیک و شکلات می‌ریخت و ما از روی هوا آن‌ها را قاپ می‌زدیم. نخل به در تک‌تک خانه‌های صاحب عزای ابیانه سر زد.

 

یک رستورانی در جاده آبعلی است به نام ... . رئیس رستوران هر سال شمر می‌شود. چه هیبتی هم دارد. آدم که او را می‌بیند به خودش می‌گوید: «راستی راستی شمر است ها!» در و دیوار رستوران پر از عکس‌های او در لباس سرخ شمر است. (از قصد نام رستوران ننوشتم)

 

دلم می‌خواست به تماشای تعزیه او بروم، ولی آقای شوشو همراهی نکرد. حوصله شلوغی را ندارد. نمی‌دانم چرا تنهایی نرفتم. شاید برای این که یک سال فرصت غر زدن سر آقای شوشو داشته باشم!

 

می‌دانم ابیانه در را به روی غریبه‌ها بسته و دیگر نمی‌توانیم عزاداری باشکوه آن‌ها را ببینیم. از شوشتر خبر ندارم.

 

ای دوستان خوزستانی، آیا هنوز مراسم عاشورا در شوشتر با همان ابهت چهل سال پیش برگزار می‌شود؟

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

سوشا

سلام به گیس گلاب مهربانی شهادت سیدالشهدا و یارانش به شما و همه دوستای گلم تسلیت
من خوزستانی هستم خواستم بگم آره تمام خوزستان با همون شور مراسم رو برگزار میکنه بااینکه هرساله منافقینی هستن که میخوان ابهت عاشورا رو پایین بیارن و میخوان مردم رو از راه امام حسین منحرف کنن ولی مردم بخاطر همدردی با حضرت زینب و تسلیت به امام زمان همیشه این منافقین رو ضایع میکنن

پاسخ
vahab56

من فقط میدونم برق مدارس شهرستان شوشتر به علت بدهی قطع می شود
خبرگزاری هرانا – رئیس اداره آموزش و پرورش شهرستان شوش‌تر گفت: برق مدارس شهرستان شوش‌تر به علت بدهی قطع می‌شود.

به گزارش هرانا، احمد شهرانی در گفتگو با خبرنگار سایت خبری پیک شوش‌تر گفت: مدارس شوش‌تر بیش از دویست میلیون تومان بدهی برق دارند که این بدهی قسط بندی شده بود ولی آموزش و پرورش توانست فقط یک قسط را به اداره برق پرداخت نماید.

وی خاطرنشان کرد: آموزش و پرورش با کمبود شدید اعتبارات روبرو است و قادر به پرداخت بدهی اقساط برق مدارس را ندارد.
شهرانی تصریح کرد: اخطاریه قطعی برق مدارس شوش‌تر به آموزش و پرورش رسیده است و به زودی برق مدارس شهرستان شوش‌تر که بدهی دارند قطع خواهد شد.
https://hra-news.org/fa/children/bargh

رئیس اداره آموزش و پرورش شوش‌تر گفت: اگر خیرین و اولیاء دانش آموزان به یاری مدارس نشتابند نه تنها برق مدارس قطع می‌شود بلکه مدارس شوش‌تر با مشکلات بیشتری روبرو می‌شوند.

پاسخ
گیس گلابتون

ناراحت

پاسخ
طراوت

خوشبحالتان...
مادر من شوشتری است ولی هیچگاه مراسم عاشورای این شهر را ندیده ام. تعریف تعزیه خوانی اش را بسیار شنیده ام و یک داستان بامزه می دانم که در آن زمان اشخاصی که نقش شمر را در تعزیه شوشتر بازی می کردند عاشق ترین افراد بودند زیرا مردم ساده دل، آنها را مورد غضب و حتی نفرین قرار می دادند و به قول قدیمی ها اکثرشان جوان مرگ می شدند...
راست و دروغش را نمیدانم ولی مادرم خیلی جدی این جریان را برایمان تعریف می کند.

پاسخ
گیس گلابتون

قبول دارم که شمر شدن خیلی عشق می خواد...

پاسخ
sahara57

من بچه اهوازم ولی از دوم راهنمایی دیگه اونجا نرفتم، یادمه که مراسم عاشورا اونجا خیلی با شکوه برگزار می شد و در عین حال خیلی زیبا بود، شعر و آهنگ مرثیه ها، نظم و هماهنگی بین دسته ها خیلی با این سر و صداهایی که الان تو تهران می شنویم فرق داشت. نمی دونم الان چطور شده ولی من عزاداری های جنوب رو از همه جای ایران بهتر می دونم. بخصوص چرخش دسته های سینه زنی تو مساجد، شبیه مسجد خرمشهر.

پاسخ
گیس گلابتون

مراسم جنوبی ها خیلی قشنگه. فکر کنم بعد از جنوبی ها، آذری ها مراسم زیبایی دارند. مرثیه خوانی آذری ها که دل را کباب می کنه. حتی اگر ترکی بلد نباشی

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه