زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1393/12/28 19:30

شاد بودن، وظیفه ماست!

می دانم پست آخر سال را گذاشته‌ام، ولی دلم نیامد این خاطرات را درج نکنم:

 

وقتی بچه بودیم خانواده ما هیچوقت موقع تعطیلات عید مسافرت نمی‌کرد. پدر و مادرم معتقد بودند مسافرت در زمان عید خیلی گران است. اهل اقامت در خانه اقوام هم نبودند. به همین دلیل ما عید را در تهران یا دماوند می‌گذراندیم. یکی از خاطره انگیزترین تعطیلات عید من این است:

آن موقع خانه‌ها گاز نداشتند. نفت هم بسیار گران و کمیاب بود. ما دماوند بودیم. کرسی گذاشته بودیم. همگی دور کرسی می‌نشستیم. به محضی که لحظه ای از پای کرسی پا می‌شدیم، درجا منجمد می‌شدیم. بیست تایی کتاب را روی کرسی گذاشته بودیم و به نوبت می‌خواندیم. همه ما آن کتاب‌ها را خواندیم و در موردش با هم صحبت می‌کردیم و اظهار نظر داشتیم.

اگر بدانید چه تعطیلات فوق العاده ای بود...

حالا می‌فهمم که ما یک خانواده تیپیک درونگرا بودیم و کتابخوانی دسته  جمعی برای ما اوج تفریح محسوب می‌شده است!

برعکس من، آقای شوشو برونگراست و دوست دارد همیشه دور و برش پر از آدم باشد.  عیدها را در خانه اقوامش سپری می‌کرده است.

ما بعد از ازدواج روش او را چند بار امتحان کردیم و مطمئن شدیم این روش به کار ما نمی‌آید. من خیلی رک گفتم:

اگر می‌خواهیم به شمال برویم، باید جایی از خودمان داشته باشیم. من در سن و سال و موقعیتی نیستم که به خاطر دو شب خوابیدن در خانه یک آدم تازه به دوران رسیده، هزار جور متلک و بی ادبی را تحمل کنم. همسرم بقدری از رفتار صاحبخانه ناراحت بود که می خواست شبانه قهر کنیم و از آنجا خارج شویم. من گفتم: قهر نکنیم. ولی دیگر دعوتش را قبول نمی کنیم.


به همین دلیل ما پارسال عید را در خانه خودمان گذراندیم. چقدر هم به من خوش گذشت. البته بهانه کنکور پسر هم بود، امسال هم هست. وگرنه شاید مجبور می‌شدیم به مسافرت برویم، چون پسر هم مثل پدر معتقد است ماندن در تهران نشانه بی پولی است و فقط گداها در عید سفر نمی‌کنند. آقای شوشو برنامه امسال عید ما را  دوست ندارد. او از تصور ماندن در خانه یا وقت گذرانی در طبیعت خوشحال نمی‌شود. در طی این شش سال متوجه شده‌ام اگر روزهای تعطیل سرگرم خرید و انجام کارهای خانه نباشیم و من بخواهم قدری استراحت کنم، همسرم مثل بچه‌ها بهانه می‌گیرد و از شدت کلافگی سر دعوا را باز می‌کند.

امسال خیلی واضح گفتم حوصله رفتار کودکانه و بهانه گیری ندارم. انتظار دارم هر دو مثل آدم‌های بالغ رفتار کنیم. فهرستی از برنامه‌های دلخواه مان را نوشتیم. دنبال کنسرت و تاتر نوروزی هم گشتیم، ولی چیز پیدا نکردیم. قیافه همسرم در هم بود و مرتب می‌گفت: تهران هیچی نداره! تهران هیچی نداره! سال دیگه باید بریم خارج!

-          آیا من گفتم امسال خارج نرویم؟

-          نه!

-          آیا من گفته‌ام هیچوقت عید خارج نرویم؟

-          نه!

-          پس منظورت چیه؟

-          منظورم اینه: آن‌ها که می گویند عید را باید در تهران بمانیم، چون دستشان به جای بهتری نمی‌رسد، این حرف را می‌زنند. پارسال هم همین کارها را کردیم دیگه. موزه رفتیم و باغ وحش رفتیم و همین.

-          بله! همین طور است که شما می گویید. مسافرت در عید گران است. ایرانگردی که اصلاً حرفش را نزن. سرویس دهی تورها بد است. همه شهرها شلوغ هستند. من یک بار عید به شیراز رفتم، از بس ازدحام بود، نتوانستم حافظیه را زیارت کنم. خارج از ایران را نمی‌دانم چون در عید مسافرت خارجی نرفته‌ام، نمی‌دانم شرایط چطوری است، ولی قیمت‌ها سرسام آور است.

-          سال دیگر به خارج می‌رویم. (سال دیگر پسر دانشجو است و مطمئناً باید او را سفر ببریم. چون او ماندن در تعطیلات عید در خانه را جایز نمی‌داند)

-          برویم! مگه من گفتم نرویم

-          هر ماه از من پول بگیر و پس انداز کن تا بتوانیم سال دیگر به خارج برویم.

-          باشه! ولی این برنامه سال دیگر است. امسال می‌خواهیم چه بکنیم؟ این قیافه ای که تو از حالا که تعطیلات شروع نشده به خودت گرفته ای یعنی خیال داری تمام تعطیلات ما را خراب کنی. ببین من و تو امسال تمام قرضهای مان پرداختیم، حقوق پرسنل مان را پرداختیم، عیدی هم دادیم، باز هم پول داریم. یادت هست سال 89 برای خریدن میوه عید پول نداشتیم؟

-          نه! یادم نیست

-          ولی من یادمه! ما همه پول مان را در سفر سه نفره دوبی خرج کرده بودیم. (البته موضوع مال این سفرنامه دوبی نیست. مال سفر سه نفری قبلی ماست که آن را ننوشته ام. جزو اسرارم محسوب می شود. بله! من کلی خاطره دارم که نمی دانم آیا هرگز می توانم با عموم در میان بگذارم یا خیر) الان داریم سال را با تن سالم آغاز می‌کنیم. در خانه خودمان هستیم. یک نگاهی به دور و برت بینداز و شکر کن. اگر الان شاکر نباشیم چطور انتظار داری سال دیگر از نعمت‌های خدا بهره ببریم.

-          شاکرم

-          نشان بده که شاکری. فقط به زبان که نیست. باید از لحظه به لحظه زندگی لذت ببریم. این معنای شکر و سپاس است. یادت باشه شادی نه تنها در اختیار همه آدم‌ها هست، وهمه آدم‌ها حق دارند شاد باشند، بلکه شادی وظیفه تک تک ماست. آدم مؤمن شاد است، چرا؟ چون باور دارد خدا همیشه صلاح او را می‌خواهد. چون به خدا توکل دارد. چون کارهای سخت را به خدا می‌سپارد و می‌داند خدا بهتر می‌داند چطور گره از کار ما باز کند. پس ما وظیفه داریم امسال عید را شاد باشیم. هرچند که در حال حاضر توانایی سفر گران قیمت خارجه را نداریم.

 

حال و هوایش عوض شد. چند بیت شعر عالی از حضرت مولانا خواند.

حالا ببینم در طول عید چه می‌کند. من که از برنامه ریزی برای ده روز دست کشیدم. وقتی برنامه می‌ریزم و همسرم همکاری نمی‌کند، عصبانی می‌شوم. به همین دلیل به برنامه ریزی فقط برای فردا اکتفا کردم:

صبح صبحانه عالی همراه با تست فرانسوی

پختن لازانیا و آش رشته دو نفری

تماشای فیلم

مطالعه کتاب

 (من به سفر ارزان معتقدم. من به بودجه بندی معتقدم. بخوبی می دانم این شیوه، شیوه بسیار خوبی است. در فایل صوتی 7 راز شگفت انگیز ثروتمندان که بزودی تقدیم حضورتان می شود، در مورد این موضوع به تفصیل صحبت خواهم کرد. به نظرم وقتی با بودجه یک سفر عید می شود سه تا سفر را رفت، چرا پول حرام کنیم؟ تا جایی که دور و برم دیدم کسانی که این شیوه را در پیش گرفته اند، خیلی هم ثروتمند هستند. ولی خب ... اگر بخواهیم سفر برویم، می روم. چرا که نه!)

برای انتخاب ناهار روز آخر سال هم بساطی داشتیم. ما وقت نکرده بودیم هفته‌های قبل ماهی بخریم. این دور و بر هم ماهی فروشی خوب سراغ نداریم. نزدیک‌ترین ماهی فروشی که می‌شناسیم، یک پرورش ماهی واقع در جاده هراز است

همسرم گفت:

-          فردا برویم جاده هراز و ماهی بخریم.

-          من نمی‌توانم اول تا جاده هراز بروم و بعد برگردم ناهار ماهی درست کنم. اگر الان بروی و ماهی بخری، من فردا می‌پزم

-          الان که باید به داروخانه بروم

-          متاسفانه من هم نمی‌توانم فردا ماهی درست کنم.

هر کدام اسم غذایی را روی یک تکه کاغذ نوشتیم و قرعه کشیدیم. من لازانیا،  پیتزا و مرغ شکم پر نوشته بودم، همسرم باقلا پلو با ماهیچه. قرعه کشیدیم و لازانیا درآمد.

-          قول بده فردا با خوشحالی در پختن غذا کمکم کنی

-          کمک می‌کنم ولی نمی‌توانم وانمود کنم از شستن ظرف‌ها و کمک در پختن غذا ذوق می‌کنم

-          فکر می‌کنی من از پختن غذا خیلی ذوق می‌کنم؟ من هم می‌خواهم تکیه بدهم و غذای عالی جلویم گذاشته شود

-          خب ... حرف حساب جواب نداره

انشاالله تعطیلات خوبی داشته باشیم و داشته باشید. من خوش بینم:)

 

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

زیبای من

سلام خدمت خانم دکترعزیزم،راستش ما هرسال عیدبه این دلیل مسافرت نمیریم که معمولا ازشهرهای دیگه همه فامیل شهر محل سکونت ما جمع میشن وخلاصه خودمون هم نمیدونیم چجوری میگذره،البته همیشه هفته اول اینطوری وهفته دوم سرمون خلوت میشه

پاسخ
گیس گلابتون

خوش باشید:)

پاسخ
najme55

سلام گیس گلابتون عزیز...خیلی زیاد با این حرفتون موافقم که شادی وظیفه ما و تنها چاره ماست. چاره ای شیرین و زیبا. نوروزتان پر از شادی و هماهنگی. هماهنگ موندن با خانواده در عین حفظ کردن فردیت رقصی است که خیلی ظرافت و دانایی میخواهد. توی پستهایی از این دست که مینویسید می فهمم که چقدر این دشواری را درک کرده اید ..

پاسخ
گیس گلابتون

همین طور است. ولی باز هم می گویم متاهل بودن خیلی خیلی خیلی بهتر از مجردی و سالهای سیاه تنهایی است.
یاد آن دوران خودم که می افتم گریه ام می گیره.
خوب باشه نجمه جون

پاسخ
sahara57

سالهای سیاه تنهایی؟ خانم دکتر اشک منو درآوردید که!

پاسخ
شهناز 2

سلام کل روز رو به مطالب مفیدتون فکر میکردم ممنون

پاسخ
الی گولو

عزیزم سال نو پیشاپیش مبارک
من هم همیشه ترجیح دادم عید تهران باشم و کتاب بخونم و فیلم ببینم، یک سری هم هم دید و بازدیدهای عید که مادرم دوست داره کنارش باشم.
حتما میدونی تورهای تهران گردی هست. من تا به حال امتحانش نکردم. ولی همین تهرون خودمون هم کلی جای دیدنی داره.
دوستان من سفرهای خارج رفتن، آنتالیا، آنالیا، ولی هواش بارونی بوده. قیمت ها هم کمی گرونتر از مواقع عادی است.
من یک کم ولخرجم ولی دلم نمیاد عید مسافرت برم هم شلوغه هم گرون.

پاسخ
گیس گلابتون

من هم با شما موافقم الی گولو سلطان عزیز. تهران و صد البته دماوند، عید بسیار زیباست. این را از روی خساست نمی گویم. من از شلوغی بیخودی خوشم نمیاد. سطح انرژی ام پایین میاد.

پاسخ
kafshghermezi

سلام
امیدوارم سال خوبی داشته باشین به نظر من که تهران تو عید بهترین جای ایرانه چون واقعا خلوت و آروم میشه . همه شهرای دیگه شلوغه و آدم اصلا نمی تونه از هیچی لذت ببره مگر طبیعت خارج از شهر! قیافه شهر مثل اردوگاه میشه از بس همه جا چادر مسافرتی می زنن! ما هم عید هیچ وقت مسافرت نمی ریم و معمولا به خونه تکونی و گردش های یک روزه مشغولیم

پاسخ
pushana

آنا کتاب داستانی هم می تونی بنویسیا .من همیشه ارزو داشتم نویسنده بشم!

پاسخ
pushana

مرسی گیس گلابتون که ما رو در این خاطرات شریک کردی.من راستش سفر توی عید رو دوس ندارم چون تو این زمان همه جا زیادی شلوغه.ولی دید و بازدید عید رو در حد متعادل و با اونا که باهاشون به من خوش میگذره رو دوس دارم.البته مسافرت و اقامت خونه داییم تو مشهدو دوس دارم چون خیلی حس راحتی دارم.امسال هم خاله و دخترخاله هام رفتن اونجا و خیلی اصرار کردن منم برم ولی گفتم میخوام تحویل سال خونه باشم.بازم ممنون از گفتن اینا.همین لحظه از قلبم آرزو میکنم تعطیلات به هر سه شما خیلی خیلی خوش بگذره.و همه سعی کنن شاد باشن.منم سعیمو میکنم حتما که شاد باشم.

پاسخ
ساجده

یک انرژی مثبت قشنگ از سهراب سپهری


چه کسی میداند؟؟؟
که تو در پیله ی تنهایی خود، تنهــــایی؟
چه کسی می داند
که تو در حسرت یک روزنه در فردایــی؟
پیله ات را بگشا،
تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایــی!
ازصداي گذرآب چنان فهمیدم: تندتر ازآب روان، عمرگران میگذرد.
زندگی رانفسی،ارزش غم خوردن نيست! آرزویم این است آنقدرسيربخندي كه ندانی غم چيست.
‏

پاسخ
آزاده ش

خانم دکتر عزیزم
امیدوارم تعطیلات خیلی خوبی رو با شادی و سلامتی بگذرونید.
ایام به کام به امید خدا.

پاسخ
mormor

وای مرسی کلی انرژی گرفتم عالی بود عیدتون پیشاپیش مبارک

پاسخ
هوشتره

در آخرین جمعه
آخرین روز
آخرین ساعت های 93
بازم آمدم و ازت یاد بگیرم
بااینکه کلی کار دارم ودوروبرم شلوغه
اما نشستم وآخرین پست 93 گیسوی عزیز و خوندم
چقدر خوب زندگی جنگ نیست سازشه این جمله درسیه که ازاین پست گرفتم
درست یا غلطشو نمی دونم
خدایا تعطیلات عید 94 به کام همه خوش باشه
امین

پاسخ
Fakhri

سلام خانوم دكتر عزيزم
پيشاپيش عيدتون مبارك
چقدر زيبا از زندگي واقعي و واقعيت زندگي نوشتيد
هميشه شاد باشيد😍😍😍

پاسخ
گیس گلابتون

قلب

پاسخ
سارانگ1

چه قصه ی زیبا و آموزنده ای! حقیقتا یک فایل آموزشی بود...
سال نو مبارک معلم فرهیخته ام. گیس گلابتون انشالله که تعطیلات پر از شادی و نشاط باشد برای تان...

پاسخ
گیس گلابتون

گل

پاسخ
pushana

خوش بگذره!گویا پدر و پسر شما راهیه شمال ایران کردن بالاخره!خوش بگذرهه هزارتا

پاسخ
گیس گلابتون

:)))))))))

پاسخ
marry

سلام خانم دکتر عزیز. عیدتون مبارک. چقدر دیالوگها رو خوب و شیرین نوشتید آدم از خوندن مطالب شما سیر نمیشه علاوه بر اینکه آموزنده ند مفرح هم هستند. خیلی از شما یاد گرفتم و آرزو می کنم امسال و در همه سالهای زندگیتون سربلند شاد و سلامت باشید.قلب

پاسخ
زیبای من

دقیقا حق باشماست ،برامون دعاکنید این سال جدید ازمجردی قدم به دنیای متاهلی بذاریم و............قلبقلبگل

پاسخ
بهار

متن های شمارو باید چند بار خوند ازش کلی یاد گرفت.

پاسخ
یاقوت سرخ

اون قسمت که در مورد مومن بود خیلی خوشم اومد واقعا اگه ما خدا رو داریم و واقعا باورش داریم که صلاحمونو میخواد واز مادر مهربون تره، پس چرا از اتفاقات زندگی گله میکنیم؟

پاسخ
یاقوت سرخ

خخخخخ چقد روحیات متفاوته!!
مث مامان و بابای من... همیشه بحثه سر بیرون رفتن و مسافرت
دیگه الان هرکس برای خودش خوش میگذرونه! یکی میره سفر یکی میمونه خونه

پاسخ
sahara57

آرزوی من اینه که یه سال عید تهران بمونیم و شهر رو بگردیم. اصلا سفر نوروزی رو دوست ندارم. کلی آدم تو همین سفرا کشته میشن.

پاسخ
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه