زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1394/12/02 13:30

کاشان نامه-5

بخش چهارم را اینجا بخوانید

 

روز سوم در کاشان- جمعه 16 بهمن

 

صبحانه خوردیم و به جاده زدیم. آقای شوشو با سرعت 180 کیلومتر رانندگی می‌کرد. با او کل کل نکردم، در عوض پلیس دو بار او را جریمه کرد. پیش خودمان باشد و به او نگویید، ولی دلم خنک شد! خدا کند او در سفرهای بعدی محتاط‌تر باشد.

 

 آقای شوشو هوس پیتزا پرپروک کرده بود و می‌خواست ناهار را در تهران بخوریم. چند بار یادآوری کردم تهران خیلی شلوغ است و ما خسته‌ایم. بهتر است بدون وارد شدن به شهر تهران به خانه خودمان برویم. آقای شوشو این مطلب را قبول کرد، ولی گفت باید چیزی را در دفترش بگذارد. مجبور شدیم وارد تهران شویم. خدای من! روز جمعه ساعت یک بعدازظهر تهران غلغله بود. یعنی من یک ساعت تمام داشتم با دنده یک رانندگی می‌کردم. کمرم درد گرفت. بالاخره آقای شوشو رضایت داد از خیر کارش در تهران بگذرد. ناهار را در رستوران آرش بومهن خوردیم.

 

به خانه که رسیدیم، سرم درد می‌کرد. به خاطر سرعت زیاد آقای شوشو بود؟ یا به خاطر دو بار جریمه شدن؟ یا به خاطر آلودگی هوا؟ نمی‌دانم. همه وسایل را وسط خانه ولو کردیم و پای تلویزیون نشستیم. تا ساعت نه شب یکسره سریال هاوس دیدیم. ساعت نه شب از شدت سردرد حالت تهوع داشتم. خوابیدم. تا صبح چند بار با اضطراب و تپش قلب بیدار شدم. وای خدای من! چقدر کار عقب افتاده دارم. هر بار که بیدار می‌شدم، نفس عمیق می‌کشیدم و به خود می‌گفتم: چیزی نیست. در بدترین حالت، سفارشهای خداحافظ خشم! را دیرتر تحویل می‌دهی. کسی نمی‌میرد. بخواب! می‌خوابیدم و دوباره با تپش قلب بیدار می‌شدم.

 

روی هم رفته سفر خوبی بود.

 

کاشان شهر آرامی است. ما در طول سه روزی که آنجا بودیم حتی یک بار صدای بوق نشنیدیم. مردم خوشرو و بسیار مودبی دارد. گرم و مهمان نواز. هتلی که در آن ساکن بودیم، زیبا و راحت بود. آقای احمدی راهنمای هتل وقتی شاه نشین را به ما نشان می‌داد، به سقف اشاره کرد و گفت: می‌بینید سقف شاه نشین با ماه و ستاره آینه کاری شده است؟ مردم کاشان در تابستان زیر آسمان پرستاره می‌خوابیدند. همیشه چشمشان به ستاره‌هاست. به همین دلیل سقف شاه نشین را هم ستاه باران کرده‌اند. من گفتم: چه رومانتیک! بیخود نیست کاشانی‌ها شاعر لطیفی مثل سهراب دارند.

 

ما سه نفر ظرف هفت سال یاد گرفته‌ایم با هم کنار بیاییم. مهارت مدیریت خشم به من کمک کرد از مواردی که در سفرهای قبلی باعث دعوا و دلخوری‌مان می‌شد، اجتناب کنم. فکر می‌کردم "خداحافظ خشم!" را برای شما آماده کرده‌ام، ولی بیش از هر کسی خودم از آن استفاده نمودم. فهمیدم من زیاد خودخوری میکنم، راهی ناسالم در مورد احساس خشم. دقیقا متوجه شدم چه رفتارهایی مرا ناراحت و عصبانی می‌کند. بعضی از آن‌ها کاملاً مهم است و لازم است در موردشان اقدامی انجام بدهم و برخی دیگر بی اهمیت، پس بی خیالشان می‌شوم.

 

هر بار احساس می‌کردم دارم داغ می‌کنم از خودم می‌پرسیدم:

  • 1-آیا مهم است؟

    بسیاری از اوقات می‌دیدم، نه! مهم نیست. من خواسته‌ای دارم، ولی اگر خواسته من برآورده نشود، ضرر بزرگی به من نمی‌زند. یا این که قرار نیست همه خواسته‌های من برآورده گردد ولی خواسته دیگری زیر پا گذاشته شود.

     

    در مواردی که مسئله‌ای که ناراحتم کرده بود، مهم بود، از خودم می‌پرسیدم:

  • 2-آیا کاری از دست من برمی آید؟

باز هم بسیاری از اوقات، هیچ کاری از دستم برنمی آمد. همین بود که هست. باز هم عصبانی شدن گره‌ای از کار من باز نمی‌کرد، فقط وقت و انرژی‌ام را تلف می‌کرد.

 

من و آقای شوشو در طول این هفت سال راهی طولانی را پشت سرگذاشته ایم. هنوز کار داریم، هنوز خیلی کار داریم. ولی به خودمان افتخار می‌کنم. این ازدواجی است که قرار بود 20 روز پس از عقد به طلاق بینجامد. زیرا بعضی از اطرافیان ما دست به دست هم داده بودند تا ما را از هم جدا کنند، ولی ما خردمند بودیم. اجازه ندادیم دیگران ازدواج ما را خراب کنند. هفت سال گذشته...پنجشنبه ششم اسفند ماه سالگرد عقدمان است. این هم خاطره آن روز زیبا.

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

4932694

سلام گیس گلابتون عزیز، خیلی خیلی ممنون به خاطر نوشته های زیبا، پر نکته و لطیف شما. صبح که با خواندن ایمیل های شما روز رو شروع میکنم، ناخداگاه وجودم شاد میشه، و اطلاعات ارزشمندی از نوشته های شما میگیرم، با خواندن کاشانامه خیلی مشتاقم که کاشان رو ببینم، و از نوشته های شما نکات قشنگی درباره برنامه ریزی برای سفر یاد گرفتم. دوست داشتم صمیمانه از شما تشکر کنم. ان شاءالله شاد و سلامت و سرشار از عشق باشید :) :*

پاسخ
شاینا

خانم دکتر برعکس شما ما که از سفر برمی گردیم تا سه ساعت بعد مشغول کار کردن سریع هستیم. البته مادرم اینطور می خواهد. آن موقع ها من عصبانی می شدم که مادرم بلافاصله پس از رسیدن شروع به کار می کند آن هم سریع. من دوست داشتم از سفر که برمی گردم دوش بگیرم و یک لیوان نسکافه داغ بخورم. اما الان به طرز شگفت انگیزی تغییر کرده ام و عصبانی هم نمی شوم. چرا ؟ چون من دوست دارم در مسافرت هم شیک و تمیز باشم و برای سرگرمی هم تجهیزات کاملی می برم. برای همین همیشه بعد از مسافرت یک کوه البسه درست می شود که باید شسته شود و خوب مادر همیشه ناراحت بود به خصوص که عادت دارد کارها را سریع تمام کند و همه چیز را مرتب کند. مادرم پرانرژی و فعال است و از بی نظمی آشفته می شود من هم دیدم واقعا راست می گوید و شیک و راحت بودن در مسافرت بهایی دارد که باید خودم بپردازم.
از صمیم قلب متاسفم که زمانی که نوعروس بودید و باید بهترین دوران زندگی را تجربه می کردید با چنین وضعیتی مواجه شدید. اما به هر حال خداوند مهربان است و ما را تنها نمی گذارد. جدایی انداختن بین زن و شوهر گناه کبیره است به طوری که موجب غضب و لعنت خداوند می شود حتی اگر به طلاق نرسد. سالگرد ازدواجتان مبارک باشد خانم دکتر.

پاسخ
گیس گلابتون

متشکرم گلم

پاسخ
بهرام

سلام گیس گلابتون عزیز ، سالگرد ازدواجت رو تبریک میگم لبخند ، من هم 9 سال از ازدواجم میگذره و در این مدت تجربه های بسیاری بدست آوردم ، راستی من هم همیشه بعد از رانندگی در ترافیک سردرد میشم ، تجربه بهم ثابت کرده سردردم از استرسه ...

پاسخ
گیس گلابتون

متشکرم

پاسخ
Raha-gh

سلام خانم دكتر عزيز و دوست داشتني
چقدر قشنگ نوشتيد اين كاشان نامه رو واقعا لذت بردم و همه شو بي وقفه خوندم،
واقعا كه چقدر جالبه كه ادم هر لحظه در حال رشد هستش،محصول مديريت خشم و هم دريافت كردم،
مرسي از محصولاتي كه براي ما تهيه ميكنيد،
سالگرد ازدواجتون و هم تبريك ميگم، انشاالله ساليان سال به خوبي و خوشي در كنار هم زندگي كنيد
عكساي روز عقدتونو كه ديدم توي دلم قند آب شد، چقدر ناز و خانم و دوست داشتني، چه لباسي چه لبخندي!
خيلي دوستت دارم گيسو جون

پاسخ
گیس گلابتون

متشکرم. شما لطف دارید:)

پاسخ
maral.ahmadi

سلام خانوم دکتر عزیزم،سالگرد عقدتون مبارک،آرزو میکنم هر لحظه زندگیتون زیبا تر بشه

پاسخ
گیس گلابتون

سپاسگزارم
شما رفتید یا هنوز اینجا هستید؟

پاسخ
maral.ahmadi

سلام خانوم دکتر مهربونم،بهتون ایمیل دادم الان،واستون اونجا توضیح دادم

پاسخ
گیس گلابتون

سپاسگزارم مارال جون

پاسخ
DELDAR

سلام سلام
این اولین نظری هست که من تو سایت محشرشما میذارم میخوام یه اعترافی بکنم من همیشه تو سفرا بداخلاق میشدم همیشههه
واین موضوع خیلی اذیتم میکرد یه اخلاق بددیگم این بودکه نمیتونستم تفاوت سلیقه ونظرهارو بپذیرم وسریع جوش میارم اما همسفری های گلم که تواکثرسقرا باهمیم هیچوقت به روش نیوردن
حالا تصمیم گرفتم واسه سفرعید امسال فقط خوش اخلاق باشم
امیدوارم موفق بشم

پاسخ
گیس گلابتون

چه آدم شجاعی! آفرین که به نقطه ضعف خودتان اعتراف کردید. حتما موفق خواهید بود. حتما

پاسخ
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه