زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1396/03/24 08:01

روزی که در لاتاری برنده شدم!

من هیچوقت به فکر مهاجرت و رفتن از ایران نبودم. نمی‌دانم چرا. شاید ما را اینجوری بار آورده بودند که باید بمانی و کشورت را آباد کنی. وقتی ما بچه بودیم روی مفهوم عشق به وطن خیلی کار می‌شد. ما هر روز به پرچم سلام می‌کردیم و به اهتزار درآمدن پرچم سه رنگ ایران، قلب مرا پر از شور و اشتیاق می‌کند.

 

ولی قبل از ازدواج، یک بار به سرم زد که مهاجرت از ایران را هم امتحان کنم. بازار لاتاری گرین کارت آمریکا حسابی گرم بود. فکر کردم، خرجی که ندارد، دوندگی هم ندارد. یک عکس است و تکمیل کردن یک فرم. شاید هم شد. خانمی که شما باشید من فرم را تکمیل کردم و هنوز یک هفته نگذشت که یک ایمیل برای من آمد که شما در لاتاری گرین کارت آمریکا برنده شدید!

 

برق سه فاز از سرم پرید. به جای این که خوشحال بشوم، از غصه به گریه افتادم. تا یک هفته هرجا می‌رفتم، زار می‌زدم. برای ترک دیوار و بقال سر کوچه‌مان هم دلتنگ شده بودم، پدر و مادر و خواهر و برادر که جای خود دارد. پس از این که یک هفته‌ای آه و ناله کردم و نرفته دچار غم غربت شدم، قدری پرس و جو کردم که آمریکا چه جوریاس؟ چطوری باید به آمریکا بروم؟ کجای این قاره پهناور بروم؟ با کدام پول بروم؟

 

یکی از همکلاسی‌هایم سال‌ها قبل برنده لاتاری شده بود و به آمریکا مهاجرت کرده بود. با او مکاتبه کردم و چند و چون را پرسیدم. او که دلش خون بود. می‌گفت: کاش لاتاری برنده نشده بودم. تازه طرح تخصصی‌ام تمام شده بود، تازه مطبم داشت داغ می‌شد. تازه داشتم از ثمره سال‌ها درس خواندن و زحمت کشیدن استفاده می‌کردم. مجبور شدم همه چیز را رها کنم و به اینجا بیایم و از زیر صفر آغاز کنم. چندین سال، روزی 16 ساعت کار می‌کردم تا زندگی بخور و نمیری داشته باشم. الان که ده سال از ورودم به آمریکا گذشته کم کم دارد زندگی‌ام روبه راه می‌شود. یعنی تا این سن هنوز طعم خوشی نچشیده‌ام.

 

این حرفها که حسابی دل مرا خالی کرد. پرسیدم:

  • آیا در بدو ورود کسی به استقبالم می‌آید؟ مرا اسکان می‌دهد؟ مرا حمایت می‌کند؟
  • نه بابا! شنیدم اگر در کشورهای اروپایی اقامت بگیری این کارها را برایت می‌کنند. البته فقط شنیدم. راست و دروغش گردن کسانی که می گویند. اما در آمریکا باید با خرج خودت بیایی، هیچکس به استقبال شما نمی‌آید، هیچکس از شما حمایت نمی‌کند. خودت هستی و خودت. حتی روی آشناهای قدیمی هم حساب نکن! (داشت آب پاکی را روی دست من می‌ریخت مبادا من بخواهم سربار او بشوم) دست کم برای شش ماه یک سال هم معمولاً شغلی پیدا نخواهی کرد. اولین شغلت هم شغل سطح پایینی خواهد بود. شغلی که عمراً در ایران حاضر نمی‌شوی انجامش بدهی، ولی اینجا از ترس گرسنگی هر کاری خواهی کرد.

 

خب... من غم غربت زودرس که گرفته بودم، وحشت بی‌پولی هم یقه‌ام را چسبید. با بی‌میلی به ایمیل اعلام برنده شدن لاتاری پاسخ دادم. چند تا ایمیل رد و بدل کردیم و اطلاعات بیشتری ارائه دادم که فرستنده ایمیل یک شماره حساب بانکی فرستاد و درخواست کرد ده هزار دلار واریز کنم. تازه شستم خبردار شد که من با یک حقه باز طرف هستم. اصلاً جواب لاتاری ظرف یک هفته نمی‌آید! یک از خدا بی خبری تصادفی ایمیلی برای من فرستاده، من هالو هم باور کردم. باورتان می‌شود یا نه؟ من نفس راحتی کشیدم! آخیش ... مجبور نیستم بروم آمریکا!

 

بله! من اینطوری در لاتاری برنده شدم و یک هفته‌ای در وحشت و غم زندگی کردم. پس از این ماجرا تازه قدر داشته‌هایم در ایران را دانستم و موجی عظیم از شادی قلبم را گرفت. البته من هرگز مهاجرت نکرده‌ام و نمی‌دانم حرف‌های دوستم درست است یا نه. مطمئنم هر کجا که باشیم سهم خود را از شادی‌ها و غم‌ها دریافت می‌کنیم. هیچ مکانی روی زمین، بدون مشکل و دردسر نیست.

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

Firuze

مثل همیشه جالب و شنیدنی بود ممنونگل

پاسخ
freshteh

خانوم دکتر خاطره جالبی بود.
بنظرم احساس غربت، حس دردناکیه.
در مورد توصیفات اون دوستتون هم باید بگم بنده هم از دوست خواهرم و چند تا از اقوام دور همین ها را شنیدم.
از اون بدتر این هست که با وجود این شرایط سخت کمتر کسی برمیگرده چون خجالت میکشن برگردن بنابراین به هموان شرایط تن می دهند.

پاسخ
m

گیس گلابتون عزیزم تولدتون مبارک!
بهترین هارو براتون ارزو دارم

پاسخ
گیس گلابتون

ممنونم عزیز دلگل

پاسخ
atussa

چقدر جالب...... منم لاتاری برنده شدم..... اما واقعی بود و کلاهبرداری در کار نبود.....تمام کارهایمان را کرده بودیم......دخترم سه ساله بود....رفتیم ابوظبی سفارت امریکا....اما قسمت نشد..... نمیدانم چرااما حتم دارم خیری در کار بوده است.... این پست باعث شد یاد سفارت و رفتار کارکنان سفارت با ما ایرانیها بیفتم و چقدر غم انگیز بود برخوردشان با ما.....

پاسخ
hedie

گیس گلابتون جان درست شد و من خریدمو کردم. مدت ها بود می خواستم خداحافط خشمو بگیرم و از شر این پرخاش و عصبانیتی که تقریبا در کل افراد خانوادمون هست خودمو خلاص کنم. تمام فروشگاه رو گشتم و گفتم حالا که تخفیف خوبی هست بهتره الفبای هدف گزاری( با ز هست یا ذ؟خنده) رو هم بگیرم. رگ خواب ادمها رو هم گرفتم. امیدوارم از هر سه شون بیشتر از حدی که تصور می کنم بهره ببرم و بیام اینجا خبر مفید بودن و تحولی که در زندگیم ایجاد کرده رو بهتون بدم. راستی الان خرید کردم بسته پستیها کی به دستم میرسه؟

پاسخ
گیس گلابتون

انتخاب خوبی کردید. بسته های پستی حدود یک هفته دیگر به دست شما خواهند رسید. ولی دانلودی را می توانید همین الان دانلود کنید. راهنمای فروشگاه را دیده اید؟

پاسخ
hedie

یه چیزی هم می خواستم به دوستانی که اینجا رو می خونن بگم.
من دو سه سالی هست اینجا رو میخونم. توی این مدت همچین تخفیفی برای همه محصولات یادم نمیاد گیس گلابتون گذاشته باشه. از این فرصت استفاده کنینچشمک

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه