زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1401/10/22 11:29

دی 1401: سه روز خوش

سرم گیج می‌رود. دست‌هایم به اختیار خودم نیست. به‌زحمت انگشتانم را وادار می‌کنم روی دکمه‌های کیبورد ضربه بزند. بیشتر ضربه‌ها، جای نادرست فرود می‌آیند و کلمات و جملات نامفهومی تایپ می‌شود. تا الان نصف بسته دستمال‌کاغذی را مصرف کرده‌ام. سطل کنار دستم، پر از دستمال‌های کثیف است. دماغم کیپ است و نمی‌توانم از بینی نفس بکشم. گیجی و منگی‌ام به خاطر مصرف دیفن هیدرامین است. دو روز است سرما خورده‌ام و آبریزش بینی امانم را بریده. تب ندارم. گه گاه سرفه‌های خشکی، گلویم را می‌خراشد.

از اول پاییز تابه‌حال این سومین بار است که سرما می‌خورم. سرماخوردگی است؟ کرونا است؟ نمی‌دانم. بعدازآن کرونای سه ماه و عوارض نه‌ماهه‌اش، ضعیف شده‌ام و زودبه‌زود بیمار می‌شوم. بگذریم.

 

اجازه بدهید از خوبی‌ها و خوشی‌ها بنویسم. روز تولد من مصادف است با انقلاب تابستانی، یعنی طولانی‌ترین روز سال، 31 خرداد. روز تولد خواهرم مصادف است با طولانی‌ترین شب سال، یعنی شب یلدا. قبل از ازدواجم، حتماً جشن مفصلی برای شب یلدا و تولد خواهرم داشتیم. پس از ازدواجم، خواهرم دوستانش را دعوت می‌کرد و ما جایی در جشن تولد او نداشتیم. از حق نگذرم، یک‌بار دعوت شدیم. خیلی هم خوش گذشت. غیرازآن دفعه، من و همسر و پسرم، هر سال شب یلدا را سه‌تایی و به‌سادگی برگزار می‌کردیم.

امسال خواهرم به احترام کشته‌شدگان پاییز 1401 مهمانی نگرفت. والدینم برای شب یلدا ما را به خانه‌شان دعوت کردند. چه خوب بود. من و همسرم و پسرم، مامان و بابا و خواهرم، شش‌تایی دورهم نشستیم و گپ زدیم. بساط انار دانه شده و آجیل شیرین به راه بود. خواهرم لازانیا پخته بود و چقدر خوشمزه و عالی شده بود. شما شب یلدا چه کردید؟ مهمان داشتید؟ مهمانی رفتید؟

 

14 دی، چهارشنبه هوا بشدت سرد و برفی بود. مامان و بابا می‌خواستند به خانه-باغ بروند. خانه-باغ سرد است. باید یکی دو روزی بخاری داخلش روشن باشد تا کم‌کم گرم شود. من اصرار کردم والدینم پیش ما بیایند و شب به آن خانه یخ‌زده نروند. پس از کلی اصرار و انکار، بالاخره پیشنهاد من موردقبول واقع شد. آن‌ها اول رفتند دماوند و بخاری‌های خانه-باغ را روشن کردند و سپس به خانه ما آمدند. برای پیش‌غذا فوکاچیا درست کردم (نوعی نان ایتالیایی) و برای غذای اصلی، مرغ کاملی را در هواپز سرخ کردم و با سیب‌زمینی سرخ‌کرده، سور و ساطی راه انداختم.

ناهار که خورده شد، دوازده‌تا دونات پختم، چون شیرینی نخریده بودم. دونات ها را در فر می‌پزم و در روغن سرخ نمی‌کنم. کلاً من از سرخ کردن و غوطه‌ور کردن مواد غذایی در روغن خوشم نمی‌آید. سیب‌زمینی سرخ‌کرده را هم در سرخ‌کن کم‌روغن می‌ریزم تا آماده شود.

فیلم نگاه کردیم. یکی «کودا» و دیگری «بادیگارد آدمکش»

کودا جایزه اسکار گرفته است. حکایت خانواده‌ای ناشنوا است و مشکلات ارتباطی آن‌ها با مردم سالم. دختر خانواده سالم است و دلش می‌خواهد آواز بخواند. آرزویی که ازنظر خانواده ناشنوای او، آرزویی بی‌معنا و بیهوده بود.

بادیگارد آدمکش یک اکشن کمدی باحال است. یک بادیگارد باید یک قاتل و آدمکش حرفه‌ای را به‌موقع به دادگاه برساند تا شهادت بدهد. ماجراهای جالب و خنده‌دار در طول این سفر مهیج رخ می‌دهد.

مامان و بابا پنجشنبه پس از صرف صبحانه، به خانه-باغ رفتند. قرار شد ما جمعه پیششان برویم.

جمعه صبح کیک یزدی پختم. سپس همسرم را بیدار کردم و دوتایی به خانه-باغ رفتیم. جای شما خالی، مامان آبگوشت بار گذاشته بود. عطر لیموعمانی و بوی خوش نان سنگک تازه، فضای خانه را پر کرده بود. بیرون خانه برف می‌بارید. روی زمین و شاخه‌های درختان، برف نشسته بود. ما گرم‌ونرم روی مبل‌ها نشسته بودیم و بارش برف را تماشا می‌کردیم. بالاخره غذا آماده شد و من به ظرف غذا حمله کردم! تا حلقم آبگوشت خوردم. پس از صرف غذا من و آقای شوشو چنان سنگین شده بودیم که نمی‌توانستیم از جایمان برخیزیم. به‌زحمت خود را به تختخواب رساندیم و خوابیدیم. پس از دو ساعت بیدار شدیم. چای و کیک یزدی خوردیم و به خانه برگشتیم.

 

این هم شرح سه روز خوشی که کنار خانواده خودم و والدینم بودم. این سه روز برایم عزیز و دوست‌داشتنی است. کمتر چنین موهبتی نصیبم می‌شود، پس قدرشان را حسابی می‌دانم.

 

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

الهام

سلام. چقققققدر دلم برای نوشته هایتان لک زده بود، تقریبا هر روز سری به سایت زدم و دفترچه خاطرات را باز کرده ام. گاهی از سر دل تنگی برای نوشته هایتان، یکی از خاطره های قدیمی تر را خوانده ام و کیف کرده ام.
امیدوارم زودتر سلامت باشید و خوشی ها و شادیهاتون روزافزون باشه.

پاسخ
گیس گلابتون

عزیزمید نازنین الهام خانمقلب

پاسخ
سارانگ1

وااااای چه قشنگ و دلپذیر…. اصلا مگر بهتر از این هم داریم.
من هم مخصوصا در این روزهای دوری، قدر ثانیه به ثانیه در کنار مادرم و خواهرانم بودن را می‌دانم، یعنی همه لحظات را قورت می‌دهم، قبلا هرگز حجمی از این ادراک لحظه را نچشیده بودم، حیف که درسهای بزرگ در غم ها و حسرت های بزرگ زاییده می‌شوند.
یلدای ما مصادف با جشن‌های زیبای کریسمس هم هست و چنان غوغا و شوری در شهرها پرپاست که آدم دوست دارد هر لحظه کمی پرواز هم بکند، یعنی فقط دست و پا و زمین برای این حجم از شادی و هیجان کافی نیست.
اما بهرحال به نظر من شب یلدا بهترین جا منزل مامان و بابا است.‌..
خدا حافظشان باشد برای شما.

پاسخ
گیس گلابتون

خدا مامان رو براتون حفظ کنه و پدرتون رو غریق رحمت. کریسمس و یلدا، به به! چه شود. امسال به خاطر مشکل انرژی، از حجم چراغونی ها کم نکردن؟

پاسخ
سارانگ1

به به... خیلی ممنونم از آرزوهای خوبتون... راستش من پارسال را ندیدم، چیزی که امسال دیدم این بود که برلین غرق در نور بود، حتی تمام همسایه ها باغچه و حیاط خود را نورانی و تزیین کرده بودند. نمیدانم پارسال بیشتر بوده یا نه... ا

پاسخ
گیس گلابتون

ظاهرا کم و کسری نذاشتن برای کریسمس. ممنونمگل

پاسخ
سارانگ1

والا چه بگویم، بصورت کلی هیچ بحران انرژی حداقل در اینجا که حس نمیشود. اگرچه که بصورت یک واقعیت، وجود دارد اما به مردم سرایت نکرده است. خانه ها گرم، برق و گاز صنایع و خانه ها و مدرسه ها برقرار است، بنزین حتی کمی ارزان شد.
البته که بصورت کلی مردم اینجا در مصرف همه چیز احتیاط کلی دارند، حتی در مصرف آب با اینکه کشورشان غرق آب است.
اما شنیده ام که در اخبار ایران می گویند اروپایی ها هیزوم و پهن اسب میسوزانند. والله مانده ام چه بگویم ...

پاسخ
گیس گلابتون

نیشخندنیشخندنیشخند

پاسخ
فرزانه

همیشه به خوشی خانم دکتر نازنین
من اگه میتونستم این نظم روتین شما رو تو زندگیم داشته باشم میشد از همه چیز زندگی لذت ببرم

پاسخ
گیس گلابتون

البته که میتونین نظم و روتین رو یاد بگیرین. در مدیریت زمان همه را آموزش دادم. انشاالله روزگار شما هم همیشه خوش باشهگل

پاسخ
فرزانه

بله تهیه کردم منتها چون وسط سال بود تنبلی کردم
الان که پیامتون رو خوندم نشستم برای ساخت تقویم و بررسی اهداف امسال که حداقل سهم بهمن و اسفندش رو‌ نجات بدم

پاسخ
گیس گلابتون

بسیار کار خوبی کردین. موفق باشینلبخند

پاسخ
Letafat

خیلی لطیف و با احساسید در عین حال مقتدر و کاردان
قدر خودتون و خانواده عزیز رو بدونید و امیدوارم از این لحظات خوش مداام تو زندگیتون تکرار بشه

پاسخ
گیس گلابتون

ممنونم بابت کلمات محبت آمیزتون. انشاالله زندگی شما هم قرین شادی و تندرستی باشدلبخند

پاسخ
معصومه

چقدر پرانرژی و جالب می‌نویسید.من۳۹ساله شدم و هنوز تنهام‌.
خسته ازین دنیا و زندگیگریه

پاسخ
گیس گلابتون

انشاالله بزودی از تنهایی درمیاین. یه دوست خوب یا یه همسر خوب یا هرجور دیگه که خودتون صلاح میدونین. الهی آمین

پاسخ
najme
http://najmeazizi.ir

به به چه عالی. یه شعری فروغ داره خطاب به زندگی که:
آن‌چنان از تو کام می‌گیرم
که به خشم آورم خدای تو را...
البته می‌دونم که در جهان‌بینی شما (و من) خدا کیف می‌کنه از کام‌جستن و بهره‌مندی ما از نعمت‌ّهاش.
من پارسال یلدا تهران بودم برای ضبط یه برنامه تلویزیونی جهت ترویج طرح محیط زیستی‌مون. مادرم چندان وقعی به یلدا نمی‌گذاره اما بابام چرا خیلی دوست داشت و من پیشش نبودم آخرین یلدایی که در حیات خاکی بود. امسال رفتیم سر خاکش. خیلی دردناک بود و حرف سارانگ عزیز را خوب می‌فهمم. یک دری رو به گذشته بسته شده که هیچ آئینی بازش نمی‌کنه و این نفس آدمو تنگ می‌کنه.
بعد هنوز شب نشده برگشتیم خونه. تصمیم داشتم گوشه غم بنشینم و توی خودم باشم. اما پسرم نذاشت. کلا من و خواهرش و باباش آمادگی زیادی برای چپیدن توی خلوت خودمون داریم اما اون با نق و نوق خدمتمون رسید و کشوندمون توی نشیمن.
یه خورده با خواهرش رقصیدند و بعد ساز زدند و چهارتایی آواز خوندیم:
یارب برس امشب به فریادم
بستان از آن نامهربان دادم
بیداد او برکنده بنیادم
گو ماه من ، از آسمان
دمی چهره بنماید
تا شاهد امید من
ز رخ پرده بگشاید...
خلاصه که شب یلدای عجیبی بود.
فیلم کودا خیلی قشنگ نبود؟ من هی گریه کردم. اون جا که توی سالن کنسرت دنیای ساکت پدر مادر و برادر را نشون می‌داد و خیلی جاهای دیگه..
مرسی خانم دکتر عزیز که ما رو هم به حرف درمیارید.

پاسخ
گیس گلابتون

خدا پدر گرامی تون رو غرق رحمت کنه. یاد او یادداشت تون افتادم که ایشون داشتند تند تند کتاب های قطور میخوندن... راستی وبسایت تون چه حرفه ای شده. لذت بردم از صفحه اول آن. نمیدونستم کجا بنویسم. به نظر من هم آن صحنه فیلم کودا محشر بود.

پاسخ
najme
http://najmeazizi.ir

ممنون از محبتتون. اون یکی دو هفته‌ای که واتساپ و اینستا قطع شده بود قبل فوتشون دوباره شروع کرده بودند به مطالعه نشانک کتاب گوژپشت نوتردامشون هنور روی چند صفحه اول بود.ناراحت
خدا پدر مادر نازنینتون را خوشحال و سالم براتون نگه داره الهی.
بابت سایت متشکرم. دارم تلاش می‌کنم بهترش کنم ولی خیلی لنگه. جالبه که مشاور گرفتم میگه تو گوگل سرچ کن! میگم بابا کارتو بکن پولتو بگیر! فعلا دست به دامن گوگل و آزمون و خطا هستم. تعریف شما برام خیلی خیلی ارزشمند و دلگرم‌کننده است و هیچوقت فراموش نخواهم کرد که این ککی بود که شما انداختید به پیراهنم چشمک در گوشه‌ی امن و ناروای خودم گم شده بودم که پیداتون کردم. همیشه دعاگوتون هستم. گل

پاسخ
گیس گلابتون

ای جانم خانم مهندس نازنینقلب
موبایلم را عوض کردم، شماره موبایل شما رو از دست دادم. میخوام سوالی ازتون بپرسم. میشه خواهش کنم یه پیامک برام بفرستین؟ پیشاپیش تشکر می کنم.

پاسخ
najme
http://najmeazizi.ir

راستی یه چیزی. من یه تجربه خوب توی کنترل زکام دارم چند ساله که خیلی کار کرده برام. یه مقدار نمک را داغ می‌کنم توی ماهیتابه و میریزم توی کیسه پارچه ای و می‌گذارم روی سرم. با یک تا سه بار تکرار این حرکت کاملا خوب میشم. البته شما پزشکید و خودتون استاد. اما این درمان خونگی اونقدر موثر و آسون بود دلم نیومد نگم.

پاسخ
گیس گلابتون

چه روش جالبی. امتحان خواهم کرد. سپاسگزارمگل

پاسخ
عفت حیدری

سلام خانم دکتر جان من هم عاشق نوشته های شما هستم. بارها و بارها آنها را می خوانم و لذت می برم. همیشه تن و جان تان سلامتلبخند

پاسخ
گیس گلابتون

من هم عاشق تک تک شما هستم. باعث افتخارمه که شما نوشته هایم رو میخونین. شادی و تندرستی شما رو آرزومندمقلب

پاسخ
بهار

خیلی قشنگ بود .از ذکر جزئیات در خاطراتتان خوشم میاد .واینکه دکتر ها دونات و کیک یزدی در روزهای نزدیک به هم... میخورند باعث میشه موقع خوردنشون عذاب وجدان نگیرم که مخالف سلامتی اندزبان

پاسخ
گیس گلابتون

من اضافه وزن دارم بهار جان، مرا الگوی تغذیه سالم ندانید نازنین.

پاسخ
بهار

کاش میشد درباره سرخ کن کم روغن هم مقاله بنویسید 😁😁😁😁اینکه چه مارکیه واقعا روغن کمی میخواد...

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه