بخش اول داستان
من با میکروفن درگیر بودم. به مسئول آنجا گفتم :
- من تا حالا با میکروفن حرف نزدم .
- می دونم! معلومه !
ای بابا! خوب شد لاف نیامدم که من با میکروفن برزگ شدهام ولی میکروفنهای شما یک چیزیش میشه:))))) به او گفتم :
- می خواهم در هنگام حرف زدن دستهایم آزاد باشد، چون من برای بیان مقصودم دستهایم را تکان میدهم. آدم پشت تریبون بایست هم نیستم. سخنرانی که میخواهد به آدمهای انگیزه بدهد، پشت تریبون نمیایستد، از PowerPoint هم استفاده نمیکند، بلکه از تغییر سطح صدا، حرکات دست و بدن برای ارتباط برقرار کردن با آدمها استفاده میکند. کلاس درس که نیست، خودم را پشت تریبون قایم کنم، چند تا اسلاید نشان بدهم، دانشجوها هم بخوابند و با موبایلهایشان بازی کنند. میکروفن بیسیم باشد چون راه میروم و نمیخواهم سیم میکروفن با پایم بپیچد و نصف حواسم به سیم میکروفن باشد .
- میکروفن بیسیم دارم. دستگاهش را در جیبت بگذار .
- روپوشم جیب ندارد .
- در جیب شلوارت بگذار .
- شلوارم هم جیب ندارد .
- پس شما خانمها پولهایتان را کجا میگذارید؟ !
- در کیف دستیمان. به همین دلیل هم کیفهایمان را مثل جان در آغوش میگیریم و یک لحظه از خود دور نمیکنیم .
- به کمربند شلوارت ببند .
- من کمربند هم ندارم. آقا جون! یک نگاه به من بکن. من یک خانم هستم. خانمها مثل آقایان لباس نمیپوشند. ما شیوه لباس پوشیدن خودمان را داریم که خیلی هم عالی است .
بیچاره حیران مانده بود. ولی بهش امیدواری دادم که «تو میتوانی. من دیدهام که سمینارهای آقای معظمی را چقدر عالی اداره میکنی.» یک راهی پیدا کرد که توضیح دادن آن خیلی سخت است. یک جوری دستگاه به شلوارم بند کردم و سیمش را از زیر بلوزم رد کردم. حالا مانده بود که خود میکروفن را کجا نصب کند .
- آقایان میکروفن را یقه بلوزشان وصل میکنند. ولی من اگر آن را به یقهات وصل کنم، شال روی آن را میگیرد و صدایش در نمیآید. اگر به شال وصل کنم، شال تکان تکان میخورد و صدا قطع و وصل میشود .
بالاخره میکروفن را به شال و یقه چسباند. تمام گردنم بیرون افتاده بود. به من دلداری داد که گردن است دیگر! چیزی نیست که!!! میخواستم یقه اسکی بپوشمها. ولی فکر کردم گرمم میشود و به خاطر کلافگی نمیتوانم خوب حرف بزنم .
یک دستگاه قلنبه هم از زیر روپوشم زده بیرون! یکی از همکاران لطف کرد و شال مرا جوری طراحی کرد که از یک طرف بیفتد و روی آن برجستگی مسخره را بگیرد. چون مسئول سالن هیچ راه حلی برای آن نداشت و کلا به نظر او این قلنبگی مسئله مهمی نبود :))))
متوجه هستید که تمام این مشکلات به خاطر این بود که در آن سالن هیچ خانمی به این شکل سخنرانی نکرده بود؟ !
شلوارم را شب قبل خریده بودم و برایم گشاد بود و داشت از تنم میافتاد. آن را با سنجاق قفلی یک جوری به کمرم بند کردم. هروقت هول هول لباس میخرم، یک جای کار بدجوری خراب میشود. تصورش آسان است که هربار توالت میرفتم کل این تشکیلات میکروفن بهم میخورد !!!
تمام دو ساعتی که قبل از کارگاه آنجا بودم داشتم با میکروفن کشتی میگرفتم، در حالیکه فکر میکردم فقط باید صدا را تست کنم
ادامه دارد