زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1394/08/17 10:01

کویر مرنجاب-1

چند سال پیش سه روز به کویر رفتم. چنان خاطرات زیبایی از آن اقامت بر ذهنم نقش بست که به خود گفتم از این پس هروقت مردم به شمال و کنار دریا می روند، من به سوی مرکز ایران و کویر خواهم رفت.

پس از ازدواج بارها ماجرای کویر را تعریف کردم ولی کسی از سه روز اقامت در کویر استقبال نکرد. کوتاه آمدم و پیشنهاد کردم که به تور یکروزه کویر اکتفا کنیم. آقای شوشو قبول کرد. طفلک فکر کرد می تواند یک قاشق از این داروی تلخ را به هر زحمتی شده، بچشد.

روز جمعه من و آقای شوشو همراه یک تور ناشناس که عکس های قشنگی در اینترنت گذاشته بود، عازم کویر مرنجاب شدیم. الان آش و لاش در خانه نشسته ایم. خیلی خوشحالم که اصرار نکردم، پسر همراه ما بیاید.

من همین جا اعلام می کنم که دیگر هرگز با تور یکروزه جایی نمی روم! آقای شوشو هم می گوید دیگر با هیچ توری به ایرانگردی نخواهد رفت. تصمیم گرفته یک تور "تلویزیونگردی" درخانه راه بیندازد، می توانیم گاهی از روی این مبل تلویزیون را تماشا کنیم و گاهی اوقات از روی آن یکی مبل!

ماجرا از میدان هفت تیر، ساعت چهارونیم صبح روز جمعه نهم فروردین، شروع شد. یک مینی بوس خوب و قبراق و یک راننده میانسال به خوش قیافگی و لوطی گری فردین منتظر ما بود. راهنماهای ما یک دختر و پسر جوان بودند. خداوکیلی خوش اخلاق بودند، ولی نه اطلاعاتی در مورد طبیعت داشتند و نه طبیعتگردی. حتی نمی دانستند که دارند ما را کجا می برند.

ساعت یازده صبح وقتی بشدت سرشان با عوض کردن آهنگ های پرسرو صدا و درآوردن انواع حرکات موزون، شلوغ بود،از آنها خواستم که قدری در مورد جاهایی که قرار است بازدید کنیم، توضیح بدهند. مشکل شروع شد ... با من و من گفتند خب ... داریم می رویم به کویر دیگر ...

-          کدام بخش های کویر؟

-          اول می رویم به کاروانسرای عباسی.

-          ممکن است در مورد سوابق تاریخی کاروانسرای عباسی کمی ما را روشن کنید؟

-          کاروانسرای عباسی ... کارونسراست دیگر...

دیگری گفت: "فکر می کنم قلعه است..."

-          من مطمئنم که کاروانسراست.

همان دیگری با کنجکاوی پرسید: "پس چرا محل دیدبانی دارد؟"

 

من از خیر کاروانسرا گذشتم. کف دستی که مو ندارد که نمی شود کند!


-          بعد از کاروانسرای عباسی کجا می رویم؟

-          رمل ها را می بینیم. دریاچه نمک را هم از همینجا تماشا کنید.

-          کجاست؟

-          اونهاش!

-          این هم که ازکنارش رد شدیم، چاه دست کن بود.

-          کو؟

-          همین الان رد شدیم!

دردسرتان ندهم. طفلکی ها انتظار نداشتند کسی این اطلاعات بی مصرف را از آنها بپرسد.

ادامه دارد...

 

 

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

نازنین

منم چند سال پیش دوران دانشجویی یک شب رو در کویر شهداد گذراندم و به نظرم زیباترین و شگفت انگیزترین مناظر طبیعی رو تو کویر دیدم البته ما یک تیم دانشجویی بودیم با یک راهنمای خیلی ماهر چشمک منم خیلی دلم میخواست یه تور یکروزه دوباره برم کویر خب با این تفاسیر دیگه پشیمون شدمافسوس

پاسخ
مريم

الهی ......
گلابتون جان ولی من با يک تور چند روزه کوير نوردی به کوير مصر رفتم خيلی خيلی خوب بود و خوش گذشت.اينها ناشی بودند وگرنه حتما به شما و آقا خوش می گذشت.کوير پر راز و رمزه.

پاسخ
خانمی

سلاااااااااااااام گیس گلابتونم!راک

تلویزیون گردی!نیشخند والا با این تعریفی که از تورکویر گردی کردی همون تلویزیون گردی بهتره! تخمه میشکنی صفا میده!
این ها که راهنما نبودن بودن؟؟ آآآآمتفکر

پاسخ
گلابتون

عجب تور با مزه ای آقاتون راه انداختهخندهخندهخنده

پاسخ
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه