مادرناتنی بودن دشوار است. مادران ناتنی همه زحمات یک مادر را به عهده دارند، بدون این که افتخارات یک مادر را داشته باشند. مادران ناتنی همه جا و در همه شرایط زیر ذره بین انتقاد همگان قرار دارند. ظاهرا بهشت زیر پای مادران ناتنی نیست. متأسفانه فرهنگ ما نسبت به مادران ناتنی بسیار بی‌رحم است و کار را برای مادران ناتنی دشوارتر می‌کند. ما با افسانه‌های سیندرلا، سفید برفی و اولدوز و کلاغ‌ها بزرگ شده‌ایم. نفرت و ترس از مادرناتنی از کودکی در وجود ما تزریق شده است. به همین دلیل هر مادرناتنی در خفا از خود می‌پرسد: "آیا من هم موجودی نفرت‌انگیز مثل زن باباهای افسانه‌ها هستم؟" مادران ناتنی دچار شرم و احساس گناه هستند، زیرا جامعه با آن‌ها به گونه‌ای رفتار می‌کند که انگار عفریته‌ای شریر می‌باشند. آمار طلاق در کشور ما بالا رفته است. در شهرهای بزرگ حدود نیمی از ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌شود. پس هر روز تعداد کودکانی که با مادرناتنی بزرگ می‌شوند، افزایش می‌یابد. اگر طرز فکر ما و رفتار ما با مادران ناتنی عوض نشود، کودکان طلاق بیش از هرکسی از این موضوع آسیب می‌بینند. این بخش سایت به مادران ناتنی تقدیم می‌شود. کامنت دیگران حذف می‌شود. اینجا جایی است که مادران ناتنی می‌توانند با آرامش مشکلات خود را بیان کنند و جواب بسیاری از سؤالات خود را پیدا کنند. لطفاً با کلام محبت و احترام بنویسید. همان کلامی که شایسته شماست. ممنونم

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
مادران ناتنی
1393/11/30 21:55

افسانه ابر مادرناتنی-3

(بخش دوم را اینجا بخوانید)


فرزندان به پدرشان متصل هستند. شما نمی‌توانید با مردی صاحب فرزند ازدواج کنید و وانمود کنید او فرزند ندارد. پس در مورد انتظارات خودتان شفاف شوید. از طرفی انتظار نداشته باشید، بچه ده دوازده ساله به خانه مادربزرگش منتقل شود و از زندگی شما حذف شود. انتظار نداشته باشید بچه خرجی نداشته باشد و بابت هزینه‌های فرزند خوانده‌تان دچار احساس اجحاف نشوید.

 

من حتم دارم آدم خوش قلبی هستید. پس از تبدیل شدن به زن بابای بدجنس نترسید.

دچار توهم مادرناتنی بهتر از مادر هم نشوید. حرف مشاوران نادان را باور نکنید.

 

من در این بخش از سایت گیس گلابتون تجارب شش ساله خودم را با شما سهیم می‌شوم. خواهش می‌کنم شما مادران ناتنی عزیز، تجارب خوب خودتان را با ما شریک بشوید. نوشتم تجارب خوب! یعنی دستاوردهای عالی که می‌توانید با سایرین قسمت کنید. وگرنه آه و ناله و زاری همه جا هست. اینجا جای خبرهای خوب و راه حل‌های کاربردی است.

 

مامان آرین: متشکرم، سؤال خود را مطرح کردی.

آیا جواب سوالت را گرفتی؟ شما دچار افسانه "مادر ناتنی بهتر از مادر" شده‌اید. در حالیکه قرار نیست مادرناتنی بهتر از مادر باشید. مگر مادرها وقتی بچه‌شان تحت جراحی لوزه قرار می‌گیرد، گریه می‌کنند؟ شما گریه کردی، نمی‌دانم برای چه.

نوجوان‌ها به مادر خودشان هم ممکن است بگویند: تو مادر من نیستی. فرزند ناتنی که جای خود دارد. در حال حاضر به نظر می‌آید شما دارید دچار افسردگی می‌شوید. توصیه می‌کنم به مسائل فرزند ناتنی‌تان گیر نکنید. به مشاور مراجعه کنید تا سطح روحیه خودتان بالا برود. اگر یک بچه شانزده ساله، خانواده شما را دچار آشوب می‌کند، شاید شما و همسرتان به اندازه کافی بالغانه رفتار نمی‌کنید. خرابی اوضاع را به گردن فرزند خوانده نیندازید. شما باید مسئولیت شادی و سلامتی خود را به عهده بگیرید.

متاسفانه من از راه دور بیش از این نمی‌توانم کمک کنم. مگر این که صبر کنید کم کم مطالب این بخش سایت نوشته شود. مطمئنم این راه حل مناسبی برای شرایط بحرانی خانه شما نیست. اگر برایتان امکان دارد از سیستم مشاوره تلفنی یا حضوری با من استفاده نمایید. من در خدمت شما هستم و حتم دارم خانم با شخصیت و فهمیده ای مثل شما، محدودیت‌های مرا درک می‌کند. خوب باشی گلم.

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

مامان آرین

عزیزم کامل با شما موافقم من اسیر قضیه بهتر از مادر شده بودم ولی با توصیه های شما به خودم برگشتم در حال حاضر طوری رفتار می کنم که نه سیخ بسوزد نه کباب واقعا خسته شده بودم.کارمند بودن از یک طرف نگهداری فرزند خودم از طرفی دیگر مسئولیت دو تا بچه دیگر نیز مضاعف شده بود و دست به دست هم داده بودند که مرا به ورطه افسردگی بکشانند،ولی خدا را شکر از وقتی که با شما آشنا شدم وحرفای دلم رو بیرون ریختم سبکبال شدم.اکنون متوجه شده ام که چه می خواهم وچگون باید رفتار بکنم.به قول قدیمیها نه از این ور بوم بیوفتم نه از اون ور بوم.روابط بهتر از مادر رو کنار گذاشته ام و دوستانه با آنها رفتار می کنم اگر قرار است حرفی زده بشه مثل یک دوست نظرم را مطرح می کنم،وتصمیم گیری نهایی را به عهده پدر ومادر خودشان می گذارم.خیلی عالی بود چقدر دلم آرام است. از خدا می خواه به تمام مادران ناتنی دلی آرام وفکری روشن عنایت فرمائید.دووووووووووووووووووستتتتتتتتتتتتتتت دارمممممممممممممممم.گلگل

پاسخ
گیس گلابتون

خدا را شکرقلب

پاسخ
salimi

خیلی عالی بود این نوشته ها. واقعا دستتان درد نکند.
کاش در مورد ناپدری ها هم بنویسید. بسیاری از زنان بعد از فوت همسر یا طلاق ازدوج نمیکنند چون از ناپدری آوردن سر بچه هایشان می ترسند. این کار عواقب بدی دارد. در نهایت مادر چون همه عمرش را صرف فرزندان کرده و به خودش توجهی نکرده، بعدها میخواهد این توجه را پس بگیرد و همین مشکل ساز میشود.

پاسخ
گیس گلابتون

دقیقا همینطور است که می گویید.
وضعیت پدرناتنی ها در ایران خیلی دشوارتر از مادر ناتنی هاست.
در حالیکه همراهی یک مرد خوب، فشار زندگی را برای مادر و بچه ها کمتر می کند. به شرطی که حق و حقوق او را هم در نظر بگیریم.
حتما خواهم نوشت. ولی شاید یک سال دیگر

پاسخ
sana2

سلام بسیار عالی بود.نکته ای که من هم با آن درگیر هستم مقدار مناسب فاصله با پسران ناتنی است در ابتدا من هم می خواستم ابر مادر ناتنی باشم ولی بعد متوجه اشتباهم شدم ووقنی تصمیم به تجدید نظر آرام و یواشکی گرفتم از بچه ها دور شدم ان ها با ما زندگی نمی کنند فقط اخر هفته ها که خب باید با اوقات دیگر فرقی داشته باشد ومعمولی نباشد وحداقل قوانین نداشته باشد مثل اینکه آمدند مهمانی یامسافرت خب البته برای همسر من هم همین حس برقرار است مثلا اینکه می گوید آنها دوست دارند با من بخوابند!چون همیشه کنار مادرشان خوابیده اند اجبارشان نکنیم جدا بخوابند فقط یک شب است!یا ساعت خوابشان که تا دیروقت بیدارند یا اینکه حرفی را که از من شنیده اند باید همان را از زبان پدرشان بشنوند تا باور کنند یا انجام دهند. من فکر میکنم فاصله گرفتن من با آنها غریبه ام کرده و البته هفته ای یک بار آمدنشان؛البته من الان از قبل که زیادی دلسوزی می کردم راحت ترم ولی برای همسرم این رفتار من معنای خشونت دارد به هر حال او یک مرد است علی رغم اینکه تحصیل کرده است مثل باقی مردها چندان نمی توان از او انتظار منطقی بودن داشت اگر من قبل از اینکه به فکر غذای کودک خودم باشم دنبال سیر کردن پسران او باشم این کار بسیار برایش دلچسپ است حالا بارها بیایم برایش منطقی توضیح دهم که برادر من! تو نسبت به انها حس پدرانه داری از من که نمی توانی همان مقدار حس مادرانه انتظار داشته باشی که مثلا الان فلان مسافرت را نروم یا فلان وسیله را در عین نیاز نخریم چون تونمی توانی دوتا بخری برای خانه ی پسران هم!البته من زیاد با احساسات او کلنجار نمی روم چون احساس میکنم از من دل چرکین می شود در نتیجه گاهی علی رغم میلم در مورد احساساتم اغراق هم می نمایم

پاسخ
گیس گلابتون

متشکرم. چه مطلب خوبی را بیان کردید.
به نظر من لازم نیست مدام به همسرت بگویی اینها بچه های من نیستند و من مثل تو به آنها احساس ندارم.
بلکه برعکس به همسرت بگو: آنها بچه تو هستند، پس من هم آنها مثل بچه های خودم دوست دارم و دلم می خواهد خوشحال باشند.
تکرار این حرف، باعث می شود دل همسرت آرام شود. احساس خودت هم لطیفتر شود.
وقتی مسافرت یا وسیله ای را می خواهی، بسادگی درخواست کن. اصلا وارد این بازی نشو که "ونمی توانی دوتا بخری برای خانه ی پسران هم"
شما سهم خودت را درخواست کن. محکم و دلنشین درخواست کن. بدون آوردن اسم پسرانش.
مادرناتنی بودن پر از احساس تناقض است. لازم است این ماهیت را انکار نکنی.

در ضمن اتاق خوابت را با کسی قسمت نکن! خیلی جدی! البته بدون دعوا

پاسخ
yayapoem

گیسو جان من هم با مشکلاتی که sanaجون گفت دست و پنجه نرم می کنم .خیلی سخته به خدا گفتنش راحته و تحملش دشوار . بارها هم به همسر و فرزندش در مورد جای خواب معترض شدم اما همسرم لج می کنه . خیلی بده .
مخصوصا اینکه فرزند دختره و کم سن و سال هم نیست .
مشکل اینه که یواشکی وقتی پدرش دور از دید و توجه من باشه ، مثلا در حیاط یا اتاق دیگر از او درخواست می کنه و می دونه من مخالفم ریز بهم نگاه می کنه و با لبخندی مکر آمیز پدرش رو مجاب می کنه .بعد دو تایی می خوابن . من هم تا صبح با اشک در اتاق دیگری می خوابم تا اعتراضم رو نشون بدم.فکر می کنم اگر کوتاه بیام باعث طبیعی شدن این حرکت زشت می شه و دایم حریم زناشوییم مورد تعرض قرار می گیره . اگر چه مدتی که بچه هست موفق شدم این حرکت رو محدود کنم و بچه موفق می شه یک شب رو بگیره .باز هم به خودم امید و نیرو می دم و به مخلفتم ادامه می دم .
باز هم می گم خیلی سخته .حس دردناکیه .وقتی تنها می خوابم برام مهم نیست که بیاد پیشم بخوابه اما تایم شبانه به نظرم حرکت زشت و بی فرهنگیه که بچه بین والدین بخوابه حتی فرزند خودم . فرق نداره .
اون دختر داره در یک خانواده بی فرهنگ رها زندگی می کنه و اگر بگم تمام صفات نامناسب شخصیتی که در سایتتون اعلام کردید رو داره به گزاف نگفتم .
طریقه ی حرف زدن . آداب اجتماعی . آداب خانوادگی . آداب شخصیتی . از هر گونه ادب و نزاکت به دوره . وقتی پدرش خونه نیست به من می گه ازش متنفرم از خانواده ی پدرم متنفرم و کلی حرف های ناخوشایند می زنه و من تنها می شنوم و باهاش بحث نمی کنم و سعی ندارم عقایدشو تغییر بدم چون به من مربوط نمی شه اما وقتی پدرش هست طوری زیرکانه بغلش می کنه و خودشو لوس می کنه که انگار این نبود که داشت بدگویی می کرد .
مکرر می گم خیلی تصویر کریح و ناجوری داره دیدن این رفتارها .
از خدا می خوام به تموم دوستانم که در این شرایط هستن صبر و شادی و قدرت و ذکاوت عطا کنه . انشاء الله

پاسخ
Fatima.jrk71
http://www.gisgobetoon.ir

مادرناتنی بودن خیلی دشواره
اینکه برای یک نفر از همه چیزت بزنی برای بچه ای ک مادرش تنهاش گذاشته و سراغی ازش نمیگیره مادری کنی و اون بازم چشمش ب راه باشه تامادرش برگرده ناراحت.
گیسوجون من همسرم یک دختر۱۳ساله داره و یکساله ازدواج کردیم وقتی تنهاییم خوبه اما بمحض دیدن پدرش ازاین رو ب اون رو میشه کوچکترین حرفی ک شوهرم بهش بزنه جلوی من خانم بدش میاد سفره رو ترک میکنه درو بهم میکوبه و میره من تمام تلاشم رومیکنم وقتی خونه نیست باشوهرم لحظه های خوب و آرومی داشته باشم اما بمحض ورودش ب خونه تمام جو رو متشنج میکنه شوهرم جلوش نمیتونه بامن حتی مشورت بکنه فوری دخالت میگنه و همسرم ک چیزی بش گفت گریه و زاری راه میندازه.هردومون از ازدواج باهم پشیمون شدیم درصورتیکه وقتی تنهاباشیم بهترین لحظه ها رو داریم بدون دعوا و بحث.خیلی خسته شدم من باتوجه ب سنم بعدازطلاق میتونستم بامرد مجردی حتی ازدواج کنم. اما بهدازآشنایی باهمسرم بهش علاقمندشدم وازدواج کردیم اما الان...
شوهرم هیچی توی زندگیش برای دخترش کم نذاشته بخاطرش۵سال مجردمونده شاید همسرقبلیش برگرده بخاطربچشون بهترین مدرسه و کلاس و تغذیه و لباس رو براش فراهم میگنه اما دختر یه کاری میکنه ک گاهی من گریم میگیره ازغصه ی شوهرم😞خیلی خسته شدم.

پاسخ
گیس گلابتون

بله. این رفتار تیپیک کودکان طلاق است. نه این که همه شان اینطوری باشند، ولی این رفتار بین آنها معمول است. به والدین شان احساس گناه می دهند تا آنها را کنترل کنند و به همه خواسته های کودکانه خود برسند. این موضوع به شما ارتباطی ندارد. مشکلی است بین پدر و دختر. پدر احساس گناه می کند و دختر احساس طلبکاری. شما به خودتان نگیرید. درگیر جو متشنج نشوید. سعی نکنید همسرتان را نجات دهید یا از همسرتان دفاع کنید. طرف هیچکدام را نگیرید. سرتان را به کارهای خودتان گرم کنید. شما همسرتان را دوست دارید و قرار نیست یک دختربچه 13 ساله شما را از عشق زندگی تان دور کند. سه تا محصول آموزشی را به شما پیشنهاد می کنم: خداحافظ خشم، کاش قبل از مادرناتنی شدن می دانستم و زندگی مثل عسل. لازم نیست اینها را دور از چشم همسرتان بخرید. از همسرتان پول بگیرید و این سه آموزش را بخرید. توضیح بدهید می خواهم خانواده خوبی داشته باشیم. من قبول کردم مادر دخترت باشم و الان می خواهم یاد بگیرم چطوری بهترین محیط را برای او، شما و خودم فراهم کنم.

پاسخ
Fatima.jrk71

بسیارممنونم از راهنماییتون
بله قصدخرید این محصولات رو داشتم چونکه هنوز بخاطر تنش هایی ک توی ازدواج قبلیم داشتم بعضی وقتا کنترل احساساتم از دستم میره و ب خداحافظ خشم نیازدارم و رفتارهایی ک باید یادبگیرم با دختر داشته باشم و یه زندگی عاشقانه ک کمبود زندگی و روحیات خودم و همسرم هست.

پاسخ
گیس گلابتون

موفق باشیدگل

پاسخ
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه