زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
  • من، باغ، نوشتن

    پنجشنبه: امروز قرار است اولین محموله دارویی را به داروخانه تحویل بدهند. وقتی من و همسرم به داروخانه می رسیم، اولین بار دارویی رسیده است و جعبه های دارو در محوطه داروخانه پخش و پلا هستند. سه تا نسخه پیچ دارند داروها را مرتب می کنند. قدری می نشینم. بوی داروخانه را دوست دارم. ولی می بینم جلوی دست و پا را گرفته ام. پس سوار ماشین می شوم و به شهر مجاور می رانم، خانه پدری.
  • زمین زیبا

    می گویند که زمین "مونث" است. من باور دارم هر زنی تکه ای از سیاره زمین را در وجود خود دارد. به عنوان یک زن، می بینم که تغییرات زمین روی بدنم تاثیر می گذارد. به عنوان یک زن متوجه شده ام وقتی با گذر فصل ها هماهنگ هستم، تنی سالم تر و روحیه ای شادتر دارم. به همین دلیل در تابستان قدری گرما می کشم و در زمستان قدری سرما. به هنگام تعویض فصل ها و رنگ و روی طبیعت، در تماس مستقیم با آن قرار می گیرم.
  • باز هم ارشاد

    روز چهارشنبه برای ارائه کتاب چاپ شده "ازدواج مثل آب خوردن آسان است!" به ارشاد رفتم. گفته بودند که باید فرم را تایپ کنم. من ماشین تحریری سراغ ندارم، به همین دلیل پرسیده بودم که کجا می توانم این کار را انجام بدهم؟ راهنمایی کرده بودند که کافی نتی نزدیک ساختمان ارشاد، فرم را در اختیار دارد و آن را تایپ شده تحویل من می دهد.

  • داستان چاپ و پخش کتاب

    من از پنج سالگی دارم کتاب می خوانم. ولی تا وقتی دست به کار ترجمه و چاپ کتاب نزدم، نفهمیده بودم برای هر کتابی که به دست ما می رسد، چقدر زحمت کشیده شده است. وقتی کسی کتاب می نویسد، دو راه در پیش دارد:...
  • یک معجزه معمولی!

    بعد از جراحی استخر نرفته بودم. چهل پنجاه روزی می شد. این هفته کارم خیلی زیاد است، ولی به خودم گفتم: "قرار است از خودم خوب مراقبت کنم." به همین دلیل صبح زودتر بیدار شدم و قدری از کارهایم را انجام دادم و قدری را رها کردم و خودم را به استخر رساندم. داشتم خرم و خوش در آب راه می رفتم و به خودم حرف های خوب می زدم که احساس کردم لبه تیز یک نگاه روی من است...

  • کار و کار و کار بعد خواب و خواب و خواب!

    وز جمعه من و آقای شوشو از ساعت ده صبح تا پنج بعدازظهر برای خرید به بازار بزرگ تهران رفتیم. برای داروخانه خمیردندان، پودر سوسک، طعمه موش و...خریدیم. من هم از کوچه مروی دل سیر لوازم آرایش و از بازار رضا روپوش و لباس خانه خریدم. بعد به چهارراه جمهوری رفتیم و ...
  • دعا و انرژی مثبت

    دوستان گلم سولماز به دعا و انرژی مثبت نیاز دارد. برایش دعا می کنید؟
  • آیا مادر یک نوجوان هستید؟

    یک سوال که جواب آن برایم خیلی مهم است: چند نفر از شما مادر یک نوجوان هستید؟ آیا رابطه خوبی با نوجوان خود دارید؟
  • دیدار یک دوست در بام تهران

    بام تهران و دیدار یک دوست
  • آخر هفته با دارو و داروخانه!

    پنجشنبه و جمعه ای که گذشت: داروخانه و نمایشگاه گیاهان دارویی
Feed
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه