زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
  • از حال من اگر بپرسید، ...

    از حال من اگر بپرسید، ...
  • اولین دستمزد

    اولین دستمزدی که در عمرم گرفتم، مبلغ پنج هزار تومان بود، بابت سی روز کاری و ده شب کشیک در بخش سوانح سوختگی.
  • خانه تمیز می کنیم!

    ده روز اخیر برای گذراندن دوره نقاهت در خانه بودم. چند روز اول به خاطر درد و ناتوانی، روحیه ام را از دست داده بودم. به خود لعنت می فرستادم که چرا تن به جراحی داده ام. چند روز بعد از صبح تا شب به دیوار زل می زدم و از خود می پرسیدم:
  • خانه

    بعضی از خانه ها انگار دستکشی از جنس مخملی هستند، از بس که نرم و گرم اند. بعضی از خانه ها انگار جعبه جواهر هستند از بس که تک تک وسایل با وسواس و سلیقه خریداری شده است. بعضی از خانه ها همیشه پر از عطر غذای خانگی و شیرینی های جورواجور است.
  • آیین زندگی

    دوازده ساله که بودم کتاب "آیین زندگی" نوشته دیل کارنگی را هدیه گرفتم. کتابی به رنگ زرد براق با جلد اعلا. کتابی که زندگی مرا عوض کرد.
  • خدا همه بیماران را شفا بدهد انشاالله...

    امروز تولد آقای شوشو است. ماه رمضان است و مصادف با ایام قدر، ولی آقای شوشو ما هم یک بار در سال، تولد دارد دیگر. دیروز خیلی دلم برایش سوخت. خیلی خیلی دلم برایش سوخت.
  • روز تولد آقای شوشو

    چند وقت بود که می خواستم یک هدیه ویژه برای آقای شوشو ترتیب بدهم، ولی یادم می رفت. دیروز دیدم که این بهترین فرصت است. داشتم لنگان لنگان کارها را ردیف می کردم که یاد هدیه ویژه افتادم. نمی خواستم این کار را انجام بدهم چون باز باید سه طبقه پله را بالا و پایین می رفتم و سوار ماشین می شدم و جای پارک گیر می آوردم و ...
  • پیک نیک در دفتر!

    امروز قرار بود قفسه های داروخانه آقای شوشو را بیاورند و نصب کنند. داروخانه در بومهن واقع است. من هم بزودی مطبم را به همانجا منتقل خواهم کرد.
  • درخشش دوران کودکی

    وقتی به دوران کودکی ام فکرمی کنم احساس می کنم آن موقع ها روح من بزرگ تر بود. انگار بسیار تواناتر بودم. یادم هست که در میان امواج دریای خزر می ایستادم. به موج ها فرمان می دادم که حالا بیایید! راستی راستی هم باور داشتم که موج ها به فرمان من هستند. یادم هست با چشمان باز و قلب باز به همه مردم نگاه می کردم.
  • چهار سال پیش در چنین روزی...

    چهار سال پیش در چنین روزی، برای صرف ناهار به رستوران نایب سعادت آباد دعوت شده بودم. دوستی قدیمی مرا دعوت کرده بود. سی دو سال از آخرین دیدار ما گذشته بود.
Feed
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه