زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
  • درهم و برهم نوشت گیس گلابتون

    یک- یکی از جاهای چرخ زندگی من که لنگ می‌زند، «دوست» است .

    در دوران مجردی دوستان مجرد زیادی داشتم و زیاد مهمانی و دورهمی داشتم. پس از ازدواج بعضی از دوستان مجردم به شکل قاطعی مرا از حلقه دوستیشان خط زدند. من هم بعضی‌ها خط زدم. در این چهار سال با چندین زوج رفت و آمد را شروع کردیم که نتیجه اصلا خوب نبود...
  • تعطیلات محشر!

    عمه‌ای داشتم، خدا بیامرز، مثل مادر دومم بود. خیلی دوستش داشتم و دارم. یکی از زیبا‌ترین صفاتش این بود که همیشه در همه کس و همه چیز، بهترین ویژگی‌ها را می‌دید. من که نشنیدم هیچوقت بدگویی یا غیبت کند، نق بزند و غرغر کند. هر سال دست کم سه ماه کنار او زندگی می‌کردم، پس مطمئنم نقش بازی نمی‌کرد. براستی زندگی و مردم را زیبا می‌دید. در مورد هرچی ازش می‌پرسیدی، با صداقت کامل می‌گفت: «محشر بود!» از نظر او همه چیز محشر بود: آدم‌ها، مسافرت‌ها، خاطره‌ها، مهمانی‌ها...
  • بهشت من روی زمین

    خطاب به همسرم (همون آقای شوشو!)
  • مریم و منیژه و نجمه

    می‌خواهم در مورد دو نفر از شاگردان کلاس هدف سال قبل صحبت کنم: مریم و منیژه

    هر دو نفر روز دوشنبه، بی‌خبر از دیگری و به صورت جداگانه به مطبم سر زدند تا خبرهای عالی خود را به گوشم برسانند .
  • شهردار پارک روبروی خانه ما!

    چند وقتی است که من خودم را به مقام شهردار پارک جلوی خانه‌مان منصوب کرده‌ام!


    حالا داستان چیست؟
  • از حال من اگر بپرسید، ...

    از حال من اگر بپرسید، ...
  • اولین دستمزد

    اولین دستمزدی که در عمرم گرفتم، مبلغ پنج هزار تومان بود، بابت سی روز کاری و ده شب کشیک در بخش سوانح سوختگی.
  • خانه تمیز می کنیم!

    ده روز اخیر برای گذراندن دوره نقاهت در خانه بودم. چند روز اول به خاطر درد و ناتوانی، روحیه ام را از دست داده بودم. به خود لعنت می فرستادم که چرا تن به جراحی داده ام. چند روز بعد از صبح تا شب به دیوار زل می زدم و از خود می پرسیدم:
  • خانه

    بعضی از خانه ها انگار دستکشی از جنس مخملی هستند، از بس که نرم و گرم اند. بعضی از خانه ها انگار جعبه جواهر هستند از بس که تک تک وسایل با وسواس و سلیقه خریداری شده است. بعضی از خانه ها همیشه پر از عطر غذای خانگی و شیرینی های جورواجور است.
  • آیین زندگی

    دوازده ساله که بودم کتاب "آیین زندگی" نوشته دیل کارنگی را هدیه گرفتم. کتابی به رنگ زرد براق با جلد اعلا. کتابی که زندگی مرا عوض کرد.
Feed
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه