زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
  • گیس گلابتون و فوتبال

    تا تب و تاب فوتبال از سر مردم نیفتاده، می‌خواهم چند خاطره در مورد فوتبال تعریف کنم:
  • هدایایی که دریافت کردم...

    روز تولدم سه تا هدیه دریافت کردم که تا پایان عمر به خاطر خواهم داشت:
  • سفر کوش آداسی هم به پایان آمد..

    سفر من و آقای شوشو به کوش آداسی به پایان رسید. چه سفر خوبی... روز اول من مدام به آقای شوشو می‌گفتم: «مرا نیشگون بگیر تا مطمئن بشوم که بیدارم.»...
  • حکایت کنکور پسر

    جمعه ششم تیرماه 1393- ساعت شش صبح

    پسر آماده اولین آزمایش بزرگ زندگی‌اش است: کنکور!

    طبق توصیه‌های مشاور انگیزشی بسته کوچکی شامل یک بطری آب یخ زده شکلات قرص استامینوفن دستمال چند خودکار و مداد و پاک کن آماده کرده است...
  • اوسا کریم! نوکرتیم!

    بلندترین روز سال از راه رسید. من دارم سالروز تولدم را به تنهایی جشن می گیرم. یک هفته بیمار بودم و الان جان ندارم برای خوش‌گذرانی به جایی بروم. قرار بود آقای شوشو دیروز مرا به دشت شقایق ببرد، ولی من رمق نداشتم. عصر هم باید به مطب بروم چون بیماران بیچاره‌ام یک هفته است که سرگردان مانده‌اند.
  • سه روز تعطیلی خرداد ۱۳۹۳

    دختر عمه‌ای دارم که فکر می‌کنم روح مارکوپولو در جسم زنانه او حلول کرده است. به همه جا سفر کرده، البته گویا هنوز قطب جنوب را ندیده است. حتی داشتن یک دختر کوچولو هم او را خانه‌نشین نکرده است.
  • چالوس اردیبهشت ۱۳۹۳

    دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ساعت چهار و نیم صبح از خواب بیدار شدیم و ساعت پنج صبح به جاده زدیم. جاده خلوت بود. سفری خاطره انگیز به نرمی و با آرامش آغاز شد .
  • گیس گلابتون در سفر!

    آدم‌های موفق، دکمه خاموش و روشن دارند! یعنی می‌دانند چه موقع باید دست از کار بکشند و استراحت کنند و پس از اینکه شارژ و سرحال شدند، دوباره مشغول به کار شدند .
  • گردشگری با تب و اعمال شاقه!

    از وسطهای هفته شروع به نق نق کردم که «هیچ جا مرا نمی‌بری. کپک زدم تو خونه. روزی دوازده ساعت دارم بیرون از خانه کار می‌کنم، آخر هفته هم دنبال خریدهای خانه می‌دویم. من این هفته می‌خواهم به دامن طبیعت بروم.»
  • گیس گلابتون در بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب

    عجب تجربه باحالی! چقدر خوش گذشت! چقدر انرژی گرفتم. یعنی من برای یک سال آینده کوک کوکم. خدایا شکرت. الان متاسفم که چرا سال گذشته موقع رونمایی کتاب «چگونه مغناطیس پول شویم؟» به نمایشگاه نرفته بودم .
Feed
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه